نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان خاقاني
صدر عاليت کعبه خرد است
رخنه
در
کعبه خرد مرساد
در
شبستان چون زماني خوش بويد
از شبيخون زمان يادآوريد
باد، دستار مؤذن
در
ربود
کعبتيني از ميان بيرون فتاد
عنبرين دستارچه گرد رخت
طوق غبغب
در
ميان آويخته
تيغ هنديش از مخالف سوختن
در
خزر هندوستان خواهد نمود
جويباري کند ز دامن چرخ
چشمه
در
جويبار بندد صبح
در
قماري که با ملامتيان
داو عشرت روان کنند همه
وآنچه
در
بزمگه حريفانند
رخ ز مي گلستان کنند همه
ساتگيني دهيم و جور خوريم
دورها
در
ميانه بستانيم
در
شکر ريز نوعروس بقا
بهر خسرو نشانه بستانيم
ماه منجوق گوهر سلجوق
در
ظلال حسام او زيبد
دورها بوده
در
زمين بهشت
تيغ حيدر برادر تيغش
عدلش از آسمان ندارد عار
سلسله ز آسمان
در
آويزد
دست ظلم جهان ببرد شاه
وز گلوي جهان
در
آويزد
بکشد شخص بخل را کرمش
سرنگون ز آستان
در
آويزد
مرد شهباز گوشت خوار کجاست
زاغ کز استخوان
در
آويزد
سائلان را ز نعمت جودش
در
جگر سده گران بستند
هست
در
چشم عالمي مانده
نقش آن پيکر ستوده هنوز
گر زمانه به عذرتان کوشد
خاک
در
ديده زمانه زنيد
هيچ تقصير
در
معزايش
مکنيد ار موافقان منيد
بي تماشاي چشم روشن تو
چشم خورشيد
در
مغاک شده
درويش که اخلاق الهي دارد
در
ملک وجود پادشاهي دارد
در
حسن ز طاووس سرافرازتري
وز قمري نغز گوي طنازتري
ديوان خواجوي کرماني
جز کمر کيست آنکه ميگنجد
يک سرموي
در
ميان شما
همچو چشمش کسي نشان ندهد
جادوئي مست خفته
در
محراب
در
غريبي شکسته شد خواجو
آن غريب شکسته را درياب
زلف سياه تو
در
آشفتگي
صورت اين حال پريشان ماست
در
بسيط جهان کنون خواجو
همه آوازه ترانه ماست
جمشيد بنده
در
دولتسراي ماست
خورشيد شمسه حرم کبرياي ماست
شکردر اهتمام پر طوطيست
قمر
در
سايه پر غرابست
هنوزت ماه
در
عقر مقيمست
هنوزت عقرب اندر اضطرابست
هنوزت گرد گل گرد عبيرست
هنوزت لاله
در
مشگين حجابست
هنوزت ماه
در
اوج جمالست
هنوزت شب نقاب آفتابست
هنوزت
در
دل خواجو مقامست
هنوزت با دل خواجو عتابست
رخسار تو شمع کايناتست
وز قند تو شور
در
نباتست
در
سر زلف تو ز آشفتگي
باز بموئي دلم آويختست
زلف او
در
تکسرست وليک
دل شوريده حال من خستست
دل شوريدگان بي آرام
در
سر زلف آرميده تست
چه رويست آنکه
در
اوصاف حسنش
کمال قدرت بيچون پديدست
تو گوئي
در
کنارت مادر دهر
بشير بيوفائي پروريدست
صبوحي گناهست
در
پاي سرو
ولي راستي را گناهي خوشست
به فندق ضيمرانرا تاب
در
داد
بعشوه گوشه بادام بشکست
گلستان رخت
در
دلستاني
بهشتي بر سر سرو روانست
چرا خورشيد روز افروز رويت
نهان
در
چين شبگون سايبانست
کمان داران چشم دلکشت را
خدنک غمزه دايم
در
کمانست
در
تنگناي حبس جدائي توقعم
از آستان حضرتعالي حمايتيست
چو جانان سرگران باشد بپايش
سبک جان
در
نيفشاندن گرانيست
خوش آن آهوي شيرافکن که دايم
توانائي او
در
ناتوانيست
بدينسان که کافور او
در
خطت
عجب گر زعنبرغباريش نيست
در
دين خواجو مؤمن نباشد
هر کو بکفرش ايمان ندارد
صفحه قبل
1
...
407
408
409
410
411
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن