نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان خاقاني
چشم من
در
نثار بالايت
هم به بالات گوهر اندازد
سگ درگاه او قلاده حکم
در
گلوي غضنفر اندازد
همتش که اجري مسيح دهد
طوق
در
حلق قيصر اندازد
آتش تيغ او گه پيکار
شعله
در
قصر قيصر اندازد
آسمان
در
نثار ساغر او
سبحه سعد اکبر اندازد
آنکه
در
کعبه اعتکاف گرفت
سنگ چون بر کبوتر اندازد
گر مخالف معسکري سازد
طعنه اي
در
برابر اندازد
دست نمرود بين که ناک کفر
در
سپهر مدور اندازد
ذره
در
بارگاه خورشيد است
سخن از بارگاه مي گويد
مور
در
پايگاه جمشيد است
قصه از پيشگاه مي گويد
نامرادي مراد خاصان است
پس قدم
در
ره امل منهيد
فلسفه
در
سخن مياميزيد
وآنگهي نام آن جدل منهيد
مشتي اطفال نو تعلم را
لوح ادبار
در
بغل منهيد
قفل اسطوره ارسطو را
بر
در
احسن الملل منهيد
گوئي کانبوه حافظان مناسک
گرد
در
مسجد الحرام برآمد
مي کند
در
طبايع اربع
ظلمات ثلاث را انوار
به خطائي که بگذرد
در
وهم
عاقلان را سزاست استغفار
کيست دنيا؟ زني استمکاره
چيست
در
خانه زن غدار
ذره را آفتاب بنوازد
گر برش قدر نيست
در
مقدار
از
در
کعبه گر درآويزند
کعبه بر من فشاندي استار
در
دست روزگار فلک راست محضري
المقتفي ابوالخلفا نقش دفترش
همچو زنبور دکان قصاب
در
سر کار دهن جان چکنم؟
هرچند جهان گرفت طبعش
در
مدحت فيلسوف اعظم
جان داروي او بيار يعني
خاک
در
قدوه معظم
هر بار نفس که برگشايم
غم تعبيه
در
ميان ببينم
در
کهف نياز شيرمردان
جان را سگ آستان ببينم
کاندر سنه ثون اختر سعد
در
طالع کامران ببينم
شش سال دگر قران انجم
در
آذر و مهرگان ببينم
در
حد حجاز امن يابم
گر سوي خزر زيان ببينم
در
شانه گوسپند گردون
من حکم به از شبان ببينم
ديدار سپاه دار ايران
در
آينه روان ببينم
کيخسرو دين که
در
سپاهش
صد رستم پهلوان ببينم
پرويز هدي که
در
بلادش
صد نعمان مرزبان ببينم
از رايتش آفتاب نصرت
در
مشرق دودمان ببينم
در
بارگه دوم سليمان
سيمرغ کرم عيان ببينم
دهر از فزعش به پنج هنگام
در
ششدر امتحان ببينم
پندار سر خر و بن خار
در
عرصه بوستان ببينم
هارون تو ماه وز ثرياش
شش زنگله
در
ميان ببينم
روزي که
در
ابرسان يمينت
برق گهر يمان ببينم
چون فال برآرمت ز مصحف
نصر الله
در
قرآن ببينم
در
کعبه خلد صدر بزمت
کوثر، نم ناودان ببينم
بر خاک
در
تو آب حيوان
چون آتش رايگان ببينم
دوش ديدار منوچهر ملک
زنده
در
خواب آشکارا ديده ام
يک جهان آدمي همي بينم
مردمي
در
ميان نمي يابم
خاقانيت آشناي عشق است
هم
در
دل آشنات جويم
اي صبر که کشته فراقي
در
معرکه بلات جويم
وي جان که کبوتر نيازي
پر سوخته
در
هوات جويم
وي نقش زياد طالع من
در
زايجه فنات جويم
چون نقش زياد کس نبيند
کي
در
ورق بقات جويم
اي ماه گرفته نور دانش
در
عقه اژدهات جويم
صفحه قبل
1
...
404
405
406
407
408
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن