167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

منطق الطير عطار

  • بي کسانرا کس تويي در هر نفس
    من ندارم در دو عالم جز تو کس
  • از درت گر يک شفاعت در رسد
    معصيت را مهر طاعت در رسد
  • مادري را طفل در آب اوفتاد
    جان مادر در تب و تاب اوفتاد
  • آن يکي در صدق هم راز و زير
    و آن دگر در عدل خورشيد منير
  • هم هدايت در جهان و هم هنر
    امتش در عهد او شد بيشتر
  • در همه آفاق هم دم مي نيافت
    در درون مي گشت و محرم مي نيافت
  • اي گرفتار تعصب مانده
    دايما در بغض و در حب مانده
  • ميل در صديق اگر جايز بدي
    در اقيلوني کجا هرگز بدي
  • با در منه شهر را برخاستي
    مي شدي در شهر وره مي خواستي
  • نيست آسان تا که جان در تن بود
    عهده خلقي که در گردن بود
  • آنک در جانش چنين شوري بود
    در دلش کي کينه موري بود
  • گر شود در پاي خاري ناگهت
    حب و بغض کس نماند در رهت
  • آنک او در دست خاري مبتلاست
    زو تصرف در چنان قومي خطاست
  • آن نه من بودم که در سجده گهي
    خار در چشمم شکست اندر رهي
  • خه خه اي کبک خرامان در خرام
    خوش خوشي از کوه عرفان در خرام
  • تنگ دل زاني که در خون مانده اي
    در مضيق حبس ذوالنون مانده اي
  • هرک در وي باخت جان از خود برست
    در ره جانان ز نيک و بد برست
  • خنده گل گرچه در کارت کشد
    روز و شب در ناله زارت کشد
  • در سخن گفتن شکر ريز آمده
    در شکر خوردن پگه خيزآمده
  • من در اين زندان آهن مانده باز
    ز آرزوي آب خضرم در گداز
  • من نه آن مردم که در سلطان رسم
    بس بود اينم که در دروان رسم
  • من نيابم در جهان بي آب سود
    زانک زاد و بود من در آن بود
  • کبک بس خرم خرامان در رسيد
    سرکش و سرمست از کان در رسيد
  • چون بود در تيغ گوهر بر دوام
    زان گهر در تيغ مي جويم مدام
  • چون ره سيمرغ راه مشکل است
    پاي من در سنگ گوهر در گلست