نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
ديوان خاقاني
صد عيسي دردمند را بيش
در
سايه زلف کرده بالين
ياقوت بلور حقه پيش آر
خورشيد هوا نقاب
در
ده
در
صبوح آن راح ريحاني بخواه
دانه مرغان روحاني بخواه
خاقاني را
در
آتش عشق
نعل هوس از نهان نهاده
اي طعنه زده به ديگرانم
در
کاهش جان من فزوده
در
شبستان آفتاب شدي
آه من آسمان شکن کردي
تيشه
در
بيشه بلا بردي
هر سر شاخ بابزن کردي
زره زلف بر قبا شکني
آه
در
جان آشنا شکني
در
کمين شکست دلهايي
دل فداي تو باد تا شکني
خاک
در
تو رساند آخر
خاقاني را به تاجداري
در
حلق دلم فتاد زنجير
تا حلقه زلف برشکستي
حلقه
در
اختيار ما را
چندان بزدي که درشکستي
خاقاني را ز غيرت عشق
ناله همه
در
جگر شکستي
خاقاني فسانه شد عشقت
در
دست تو اين فسانه بايستي
وز غيرت آنکه دم برآرم
در
کام دلم نفس شکستي
از چاه غمم برآوريدي
در
نيمه ره رسن گسستي
در
عشق، فتوح چيست؟ داني
از دوست کرشمه نهاني
کز طبع تو
در
خزان عالم
پيداست بهار شادماني
امروز مرا مسلم آمد
در
ملک سخن خدايگاني
در
سينه آتشين طلب دل
کاندر بر سوسني نيابي
در
ابخازيان اينک گشاده
حريم روميان آنک مهيا
دبيرستان نهم
در
هيکل روم
کنم آئين مطران را مطرا
فرستم نسخه ثالث ثلاثه
سوي بغداد
در
سوق الثلاثا
در
گردن صفدران خزران
افکنده کمند خيزران را
در
کعبه حضرت تو جبريل
دست آب دهد مجاوران را
در
زهره روس رانده زهر آب
کانداخته يغلق پران را
در
روم ز اژدهاي تيرت
زهر است نواله قيصران را
در
جنت مجلست چراگاه
آهو حرکات احوران را
در
سيه خانه دل کبودي من
از سپيدي پاسبان برخاست
در
تموزم ببندد آب سرشک
کز دمم باد مهرگان برخاست
بلبلم
در
مضيق خارستان
که اميدم ز گلستان برخاست
بعد کشتن قصاص خاقاني
از
در
شاه شه نشان برخاست
گو
در
ملک اخستان نگر آنک
کيخسرو باستان نديده است
حلاج، دکان گذاشت ايراک
جز آتش
در
دکان نديده است
ساقي آن عنبرين کمند امروز
در
گلوگاه ساغر افشانده است
تخم اقبال
در
زمين بقا
بانوي عدل گستر افشانده است
در
شکرريز نوعروس سخن
ني مصريش خاطب هنر است
زعفران گرچه بيخ
در
آب است
آرزومند ژاله سحر است
پاي
در
دامن قناعت کش
کت لباس بطر ندوخته اند
صراحي نوآموز
در
سجده کردن
يکي رومي نو مسلمان نمايد
چو راوي خاقاني آوا برآرد
صرير
در
شاه ايران نمايد
زخمه مطربان صلاي صبوح
در
زبان هاي مزهر اندازد
زلف ساقي کمند شب پيکر
در
گلوي دو پيکر اندازد
بر قدح هاي آسمان زنار
مشتري طيلسان
در
اندازد
در
بر بلبله فواق افتد
کز دهان آب احمر اندازد
از
در
مشرق آتش افروزد
سوي هر روزن اخگر اندازد
گنبد پير سبحه هاي بلور
در
مغاک مقعر اندازد
آهمن سازد آتش پيکان
تا
در
اين ديو، گوهر اندازد
سنگ
در
آبگينه خانه چرخ
اين دل غصه پرور اندازد
منم آن مرغ کآذر افروزد
خويشتن را
در
آذر اندازد
صفحه قبل
1
...
403
404
405
406
407
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن