167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان عطار

  • نيست چون عطار در درياي عشق
    در ز چشم درفشان بگشاده اي
  • مي نيايي در ميان عاشقان
    عاشقان را در گمان افکنده اي
  • بر اميد وصل در صحراي دل
    بيدلان را در فغان افکنده اي
  • در بلاي نيک و بد عطار را
    روز و شب در امتحان افکنده اي
  • در دار ملک عشق خليفه کسي بود
    کو را بود ز در حقيقت خزينه اي
  • طوفان عشق چون ز پس و پيش در رسد
    جز در درون سينه نيابي سفينه اي
  • بشکن پياله بر در زهاد تا مگر
    در پاي زاهدي شکند آبگينه اي
  • عطار در بقاي حق و در فناي خود
    چون بوسعيدمهنه نيابي مهينه اي
  • در پيش عکس رويت شمس و قمر خيالي
    در جنب طاق چشمت نيل فلک سرابي
  • جانا دلم ببردي در قعر جان نشستي
    من بر کنار رفتم تو در ميان نشستي
  • در گرفتي شمع و در دادي شراب
    راستي را چست موزون آمدي
  • در ميان حلقه با زنجير زلف
    در خور عطار مجنون آمدي
  • در آرزوي رويت چندين غمم نبودي
    گر در همه جهانت مثل و نظير بودي
  • تو مرغ بام عرشي در قعر چاه مانده
    هم در زمين بمردي هم آسمان نديدي
  • در درون صومعه معيار داري هيچ نبود
    در خرابات آي تا حاصل کني معيار داري
  • خط تو بر ماه و من در قعر چاه
    در خط خويشم ندانم چون کشي
  • مي کشي در خاک زلفت تا مرا
    هر نفس در بند ديگرگون کشي
  • هر دمم در امتحان چندي کشي
    دامنم در خون جان چندي کشي
  • در غمت چون با کناري رفته ام
    تو به زورم در ميان چندي کشي
  • در ده مي عشق يک دم اي ساقي
    تا عقل کند گزاف در باقي
  • اي در ميان جانم وز جان من نهاني
    از جان نهان چرايي چون در ميان جاني
  • وقت بهار خواهم در نور شمع رويت
    من کرده در رخ تو هر لحظه گلفشاني
  • يارب به در که باز گردم
    گر تو ز در خودم براني
  • ساقي شو و راوقي در انداز
    زان لعل چو در که مي چکاني
  • سخن گويي بدو در طور سينا
    درو در و گهر سازي نهاني