نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان عطار
روي گردانيد عطار از دو کون
در
لحد آورد و
در
ديوار تو
گر بود پيش قامت تو سرو
در
نماز
آزاد شد ز قامت تو
در
نماز تو
چون سايه
در
آفتاب نرسد
کي
در
تو رسد رونده تو
چون مشک
در
حجاب شدي
در
ميان جان
تا ناقصان عشق نيابند بوي تو
در
غايت علوي تو ارواح پست شد
کو ديده اي که
در
نظر آرد علوي تو
تا کي گردي به گرد هرکس
در
هرچه دري
در
آن فرو شو
گر
در
روش تو نيست سودي
دل خوش کن و
در
زيان فرو شو
در
پيشگاه مسجد و
در
کنج صومعه
يک پير کار ديده و يک مرد کار کو
در
رقص و
در
سماع ز هستي فنا شده
اندر هواي دوست دلي ذره وار کو
تا به کي همچو حلقه بر
در
تو
سر زنم دايم و تو
در
بسته
مردان راه بين را
در
گبرکي کشيده
رندان ره نشين را ميخانه
در
گشاده
برخيزي اگر مردي
در
شيوه ما آيي
تا شيوه ما بيني
در
سنگ اثر کرده
عاشقان
در
جست و جويت صد هزار
تو چو دري
در
بن دريا شده
چون ديده ام نزول تو
در
خون جان خويش
در
خون جان خويشتنم زين قبل شده
انديشه کن تو روزي کين خفتگان ره را
گه
در
حجاب بيني گه
در
عذاب مانده
در
کسوت کادالفقر از کفر زده خيمه
در
زير سوادالوجه از خلق نهان مانده
چون عين بقا ديده از خويش فنا گشته
در
بحر يقين غرقه
در
تيه گمان مانده
جمله ز گران عقلي
در
سير سبک بوده
وآنگه ز سبک روحي
در
بار گران مانده
ز ننگ صحبت مشتي گدا طبع
به کنجي
در
چو زر
در
کان بمانده
درياي
در
عشقت
در
اصل لطف پاک است
اما نخست هيبت چندين خطر نموده
در
راه انتظارت جان ها ز اشتياقت
چون مرغ نيم بسمل
در
خاک و خون تپيده
اي صد هزار کامل
در
وصف قدرت تو
جان هاي دور فکرت
در
عجز پروريده
جهان جمله تويي تو
در
جهان نه
همه عالم تويي تو
در
ميان نه
در
رياي خود منافق پيشه اي
در
نفاق خود ز حد بگذشته اي
در
زمان زنار بستم بر ميان
در
صف مردان شدم آزاده اي
صفحه قبل
1
...
400
401
402
403
404
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن