167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

شاهنامه فردوسي

  • بود مام کودک نهفته نياز
    بدوبر گشايم در گنج باز
  • ببخشيد گنجي به مرد نياز
    در تنگ زندان گشادند باز
  • بدانيد کز داد جز نيکويي
    نيايد نکوبد در بدخويي
  • فرستاده قيصر آمد به در
    خرد يافته موبد پرگهر
  • سر نيکويها و دست بديست
    در دانش و کوشش بخرديست
  • چو نزديک ايوان شنگل رسيد
    در پرده و بارگاهش بديد
  • بزرگان همه زيردست منند
    به بيچارگي در پرست منند
  • شهنشاه بهرام گورست و بس
    چنو در زمانه ندانيم کس
  • سوي راستگويان و کارآگهان
    کجا او پراگنده بد در جهان
  • فراز آمدش تيغزن صد هزار
    همه جنگجوي از در کارزار
  • فرستاده هم در زمان گشت باز
    بيامد گرازان بر خوشنواز
  • قباد از تو در کار داناترست
    بدين پادشاهي تواناترست
  • رسيدند پويان به پرمايه ده
    بده در يکي نامبردار مه
  • چو بشنيد در خانه شد شادکام
    همانگاه کسريش کردند نام
  • سخن گفتم و پاسخش دادييم
    به پاسخ در بسته بگشادييم
  • همان نگنجند در پيش شاه
    به هامون خرامد کندشان نگاه
  • دلاراي مزدک سوي کيقباد
    بيامد سخن را در اندرگشاد
  • که باشد که جويد در کهتري
    چگونه توان يافتن مهتري
  • مرا در خوشاب سستي گرفت
    همان سرو آزاد پستي گرفت
  • وز ارمينيه تا در اردبيل
    بپيمود بينادل و بوم گيل
  • چو خورشيد بنمود تابنده چهر
    در باغ بگشاد گردان سپهر
  • سخنها اگرچه بود در نهان
    بپرسد ز من کردگار جهان
  • همه رختها خوار بگذاشتند
    در و کوه را خانه پنداشتند
  • برآمد ز در ناله گاودم
    خروشيدن ناي و روينيه خم
  • بفرمود تا بر در شوربخت
    بکشتند شاداب چندي درخت
  • در کاخ بگشاد فرزند شاه
    برو انجمن شد فراوان سپاه
  • که پوشيده رويان او در نهان
    سرآرند برخويشتن بر زمان
  • برآويختشان در شبستان شاه
    نگونسار پرخون و تن پرگناه
  • چو گفتار بيهوده بسيار گشت
    سخن گوي در مردمي خوارگشت
  • هنرهاش گسترده اندر جهان
    همه راز او داشتن در نهان
  • کجا در دو گيتيش بارآورد
    بسالي دو بارش بهارآورد
  • در پادشا همچو دريا شمر
    پرستنده ملاح وکشتي هنر
  • کسي کو ندارد روانش خرد
    سزد گر در پادشا نسپرد
  • بفرمود تا اسب نخچيرگاه
    بسي بگذرانند در پيش شاه
  • چنان آرزو خاست کز فر تو
    بباشيم در سايه پرتو
  • جهان خوش بود بردل نيک خوي
    نگردد بگرد در آرزوي
  • همان کالبد مرد را پوششست
    اگر بخت بيدار در کوششست
  • هشيوار دستور در پيش شاه
    به رزم اندرونش نماينده راه
  • بفرمود تا ساروان دو هزار
    بيارد شتر تا در شهريار
  • ز گنج شهنشاه کردند بار
    بشد کاروان از در شهريار
  • شتروار بار گران دو هزار
    پسنديده بار از در شهريار
  • چوخورشيد رخشنده شد بر سپهر
    برفت از در شاه بوزرجمهر
  • برادر نديديم هرگز دو شاه
    دو دستور بدخواه در پيشگاه
  • دو شاه سرافراز در قلبگاه
    دو دستور فرزانه درپيش شاه
  • هرآنکس که خواهد زما زينهار
    مداريد ازو کينه در کارزدار
  • همه پاک در زينهار منيد
    وزين بر منش يادگار منيد
  • جهاندار طلخند بر زين بمرد
    سرگاه شاهي بگو در سپرد
  • که من در نبشته چنين يافتم
    بدان آرزو تيز بشتافتم
  • نخستين در از من کند يادگار
    به فرمان پيروزگر شهريار
  • بپيوست گويا پراگنده را
    بسفت اينچنين در آگنده را