167906 مورد در 0.12 ثانیه یافت شد.

ديوان عطار

  • گره چگونه گشايم ز سر خود که ز چرخ
    هزار گونه گره در فتاده در سخنم
  • عشق تو در پرده مي کردم نهان
    چون سرشکم پرده در شد چون کنم
  • آه من در جهان نمي گنجد
    در جهان پس چگونه آه کنم
  • بحر خون در دلم چو موج زند
    من به خون در روم شناه کنم
  • صد هزاران دل کامل شده در کوي اميد
    خاک بوس در و درگاه جلالت بينم
  • در درد عشق يک دل بيدار مي نبينم
    مستند جمله در خود هشيار مي نبينم
  • چون هويت از بطون در پرده بود
    در هويت بس هويدا مي روم
  • دل گراني کرد در کشتي عشق
    رخت دل در يک زمان افشانده ايم
  • هرچه در صد سال مي کرديم جمع
    در دمي بر دلستان افشانده ايم
  • در بتکده رند و لاابالي ايم
    در مصطبه مست لافلاحي ايم
  • در شيوه کفر پير و استاديم
    در شيوه دين خر خرافاتيم
  • دل چو در گرداب عشقش اوفتاد
    تن فرو داديم و در نگريختيم
  • آبي در ده که اين بيابان
    در گرمي و تشنگي سپرديم
  • گه در طلبش ز دست رفتيم
    گه در هوسش به سر دويديم
  • بر درج دل ماست يکي قفل گران سنگ
    در بند ازينيم که در بند کليديم
  • در فسق و قمار پير و استاديم
    در دير مغان مغي به هنجاريم
  • بي يار دمي چو زنده نتوان بود
    در دوزخ و در بهشت با ياريم
  • چون زلف کافر او آهنگ دين کندم
    در حال بند کند در دام کافريم
  • در يتيم توام تا که درآمد به چشم
    چشمه چشمم بماند غرقه در يتيم
  • وگر در ديده آيد غير او کس
    نمک در ديده گريان فشانيم
  • همان بهتر که در عشقش چو عطار
    در از درياي بي پايان فشانيم
  • چون جان فريد در تو محو است
    دل در خفقان کجات جويم
  • نشستي در دل من چونت جويم
    دلم خون شد مگر در خونت جويم
  • در مان چه طلب کنم که در عشقش
    يک درد به صد دعا همي جويم
  • تو در دل و من به گرد عالم در
    بنگر که تورا کجا همي جويم