نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان عطار
جمله غواصند
در
درياي وحدت لاجرم
گرچه بسيارند ليکن
در
صفت يک گوهرند
هر که
در
عشقش چو تير راست شد
چون کمان زه
در
گلويش مي کند
عقل کل
در
حسن او مدهوش شد
کز لبش
در
باده افيون مي کند
چو تاب
در
سر آن زلف دلستان فکند
هزار فتنه و آشوب
در
جهان فکند
طره مشکينش تابي
در
فلک مي آورد
پسته شيرينش شوري
در
جهان مي افکند
ماه رويا همه اسير تو اند
چند
در
شيب و
در
فراز آيند
هم
در
کنار عرش سرافراز مي شوند
هم
در
ميان بحر نگونسار مي روند
هم
در
سلوک گام به تدريج مي نهند
هم
در
طريق عشق به هنجار مي روند
در
جوش و
در
خروش از آنند روز و شب
کز تنگناي پرده پندار مي روند
چون به تاريکي
در
است آب حيات
گنج وحدت
در
بن چاهت دهند
خورشيد وحدتند ولي
در
مقام فقر
در
پيش ذره اي همه دريوزه گر زيند
چون آفتاب اگرچه بلندند
در
صفت
چون سايه فتاده از
در
بدر زيند
تا تو
در
بحري ندارد کار نور
بحر
در
تو نور کار اينجا بود
همي تا حلقه اي
در
زلف دادي
سر مردان کامل
در
کنب بود
در
گذر از کون تا تاب آوري
خود که را
در
کون تاب آن بود
در
پيش چنان جمال يکدم
در
هر دو جهان که را امان بود
گر تو را
در
عشق دين و دل نماند
اين چنين
در
عشق بسياري بود
هيچکس را
در
آفرينش حق
در
شکر اين همه نمک نبود
با لب لعلت سخن
در
جان رود
با سر زلف تو
در
ايمان رود
در
ملت مسيح روا نيست عاشقي
او عاشق از چه بود و چرا
در
بلا فزود
کي بود آخر که بادي
در
رسد
در
خم آن طره ميگون جهد
در
آينه روي خويش مي بيند
در
دام هواي کس نمي آيد
چون
در
قعر است
در
وصل تو
جز بر سر آب خس نمي آيد
در
دهن مار نفس
در
بن چاه است
هر که درين راه جاه و مال نمايد
در
کار اگر تمامي
در
نه قدم درين ره
کاحوال ناتمامان بس زار مي نمايد
صفحه قبل
1
...
395
396
397
398
399
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن