نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان عطار
عاشق ره را هزار گونه جنيبت
در
پس و
در
پيش اين طريق روانه است
تو چنين
در
پرده و از شور توست
در
دو عالم اين همه حيران که هست
فرو رفته همه
در
آب تاريک
برآورده همه
در
کافري دست
ذره ذره
در
دو عالم هر چه هست
پرده اي
در
آفتاب روي اوست
در
خرابات خرابي مي روم
زانکه گر گنجي است
در
ويرانه اي است
وآن است عزيز
در
دو عالم
کز عشق تو
در
هزار خواري است
تن
در
اين کار
در
ده اي عطار
زانکه اين کار ما حقارت نيست
خوار شود
در
ره او همچو خاک
هرکه
در
اين باديه خونخوار نيست
در
طبع روزگار وفا و کرم مجوي
کين هر دو مدتي است که
در
روزگار نيست
خاکش بر سر که همچو عطار
در
کوي تو همچو خاک
در
نيست
در
ده اي عطار تن
در
نيستي
زانکه آنجا مرد هستي شاه نيست
مست از آنم چنين که
در
بر خويش
مست
در
خواب ديده ام دوشت
ملک کسري
در
سر زلف تو ديد
جام جم
در
لعل گلگون تو يافت
خاک کويت هر دو عالم
در
نيافت
گرد راهت فرق آدم
در
نيافت
گنج عشقت
در
جهان جد و جهد
هم مؤخر هم مقدم
در
نيافت
صد هزاران راهزن
در
ره فتاد
جز فضيل ابن عهد محکم
در
نيافت
هر که او ساکن نشد
در
کوي تو
جنه الفردوس خرم
در
نيافت
بيش و کم درباخت دل
در
راه تو
ليک از تو بيش يا کم
در
نيافت
بس بزرگان را که
در
گرداب درد
سر فرو شد نيز همدم
در
نيافت
آتش سوداي تو عالم جان
در
گرفت
سوز دل عاشقانت هر دو جهان
در
گرفت
جان و دل عاشقان خرقه شد اندر ميان
زانکه سماع غمت
در
همگان
در
گرفت
آنچه ما ديديم
در
عالم که ديد
وآنچه ما گفتيم
در
عالم که گفت
چون
در
تو توان رسيد چون کس
هرگز نرسيد
در
خيالت
عقلي که
در
حقيقت بيدار مطلق آمد
تا حشر مست خفته
در
خلوت خيالت
ترک فلک که هست او
در
هندوي تو دايم
سر پا برهنه گردان
در
وادي کمالت
صفحه قبل
1
...
392
393
394
395
396
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن