نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
ديوان عبيد زاکاني
در
شهر قرض دارم واندر محله قرض
در
کوچه قرض دارم واندر سراي قرض
در
وثاقم نان خشک و تره اي
در
ميان بودي چو ياري آمدي
نيست
در
دستم کنون از خشک و تر
زآنچه وقتي
در
کناري آمدي
گفت ما خود
در
اين شمار نه ايم
در
دو گيتي به هيچ کار نه ايم
نه ز جور زمانه
در
خشميم
نز جفاي سپهر
در
تابيم
هجر بر ما
در
طرب
در
بست
وصلش آمد گره گشائي کرد
بر
در
خانقه مرو که
در
او
جز ريائي و بوريائي نيست
رو به ميخانه مغان آريم
باده
در
جام و چنگ
در
آغوش
پايکوبان ز
در
صومعه بيرون آئيم
دست با شاهد سرمست
در
آغوش کنيم
بسکه
در
بستان رياحين سايبان گسترده اند
در
چمنها راه بر خورشيد خاور بسته اند
اين شمع که شب
در
انجمن مي خندد
ماند بگلي که
در
چمن مي خندد
من بنده آنکه
در
شبانگاه خورد
من چاکر آن که
در
صبوح افزايد
دل
در
پي عشق دلبرانست هنوز
وز عمر گذشته
در
گمانست هنوز
از کار جهان کرانه خواهم کردن
رو
در
مي و
در
مغانه خواهم کردن
عشاقنامه عبيد زاکاني
دهانش
در
حقيقت کمتر از هيچ
سر زلفين جعدش پيچ
در
پيچ
چنان
در
عشق او ديوانه گشتم
که
در
ديوانگي افسانه گشتم
برو
در
عشقبازي سر برافراز
به کوي عشق نام و ننگ
در
باز
تنم زنار گبران
در
ميان بست
دل شوريده شوري
در
جهان بست
کزين
در
برنيايد هيچ کامت
بسوزد جان
در
اين سوداي خامت
بهر عذري که ميآورد
در
کار
جوابي مينهادش تازه
در
بار
بحيلت مرغ
در
شست آمد آخر
رميده باز
در
دست آمد آخر
در
اين موسم که گل دل مي ربايد
صبا
در
باغ معجز مينمايد
نهان
در
گوشه اي تنها نشسته
ز صد جا خار غم
در
پا شکسته
در
اين حسرت ز حد بگذشت سوزم
در
اين سودا به پايان رفت روزم
هميگفتم
در
آن شب زنده داري
در
آن بي ياري و بي غمگساري
صفحه قبل
1
...
389
390
391
392
393
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن