167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • ملکي در محاسن و اخلاق
    زان نداري محاسن و خايه
  • آفتابي و در مراتب جاه
    آفتابت فروترين پايه
  • اي مقصد کشور چهارم
    در نيک و بد آستانه تو
  • وي رفعت آسمان هفتم
    باطل شده در زمانه تو
  • در دام حريف نو فتادست
    اوميد همه به دانه تو
  • وي ز تشوير خاطرت خورشيد
    غوطها خورده در تموج خوي
  • حکمت اندر نفاذ گشته چنان
    که نگنجد در انقيادش کي
  • در سر قاضي ار کله کردي
    به تصنع دواج مقراضي
  • در دولت تو کراست نيسان
    کان دولت هست جاوداني
  • ديروز که در سراي عالي بودي
    رمزي گفتي اشارتي فرمودي
  • ديوان باباطاهر

  • منم آن بلبل گل ناشکفته
    که آذر در ته خاکسترستم
  • ببالينم همه الماس سوده
    همه خار و خسک در بسترستم
  • خوشا آنانکه دايم در نمازند
    بهشت جاودان بازارشان بي
  • اگر ملک سليمانت ببخشند
    در آخر خاک راهي عاقبت هيچ
  • فلک در قصد آزارم چرائي
    گلم گر نيستي خارم چرائي
  • پريشان خاطران رفتند در خاک
    مرا از خاک ايشان آفريدند
  • نميدانم دلم ديوانه کيست
    کجا آواره و در خانه کيست
  • سر راهت نشينم تا بيايي
    در شادي بروي ما گشايي
  • ازين ديوانگي روزي برآيم
    که در دامان دلبر برزنم چنگ
  • مو آن باز سفيدم همداني
    لانه در کوه دارم سايباني
  • زهجرانت هزار انديشه ديرم
    هميشه زهر غم در شيشه ديرم
  • به خنجر گر برآرند ديدگانم
    در آتش گر بسوزند استخوانم
  • منم طاهر که در بزم محبت
    محمد را کمينه چاکرستم
  • شوان گوشم بدر چشمم براهت
    گذاري تا بکي در انتظارم
  • شوان استارگان يک يک شمارم
    براهت تا سحر در انتظارم
  • کنون داري نظر گو واکيانم
    ز جورت در گدازه استخوانم
  • کفن در کردنم صحراي محشر
    هران وينان احوال ته پرسان
  • ديوان بيدل دهلوي

  • در پرده پختيم سوداي خامي
    چندانکه خنديد آئينه بر ما
  • گر جيب ناموس تنگت نگيرد
    در چين دامن خفتست صحرا
  • در حق انصاف ابناي زمان
    داد تحسين ميدهد دشنام ما
  • زامتحان محبت در آتشيم همه
    چو عود سوختن ماست آزمودنها
  • افتادگيست سرمه آواز سرکشان
    در بند ناله نيست نيستان بوريا
  • بسکه در پرده دل افسرديم
    تار شد شوخي ترانه ما
  • جلوه کرديم و هيچ ننموديم
    نيست آئينه در زمانه ما
  • بفناهم زخويش نتوان رفت
    در ميان غوطه زد کرانه ما
  • ناتوانم چنانکه پيکر خم
    حلقه در گوش کرده است مرا
  • بال بربال شهرت عنقاست
    رنگ آرام در زمانه ما
  • نيست پيراهن ديگر (بيدل)
    غير عرياني ما در بر ما
  • انفعالم خودنمائي ميکند
    نم ندارد در جبين موج سراب
  • چو ساغر در محيط ميکشيها
    زموج باده قلابم بکام است
  • نامحرميت کرد تماشائي آفاق
    در خانه آئينه نيفتاد عبورت
  • در پرده نيرنگ خيال آئينه دارد
    بيرنگي نقاش زحيراني صورت
  • بگلزاري که حسنت بي نقابست
    خزان در برگ ريز آفتابست
  • (بيدل) امروز در مسلمانان
    همه چيز است ليک ايمان نيست
  • قصه عجز شنيدن دارد
    در شکست پر ما منقاريست
  • خودنمائيها کثافت جوهريست
    شيشه تا در سنگ ميباشد پريست
  • انفعال سجده زان در ميبرم
    برجبين من عرق بايد گريست
  • برنگ آبله عمريست (بيدل)
    زخجلت ديده من در ته پاست
  • در گلخن وحشتکده فرصت امکان
    دودي شرري چندشتابي و درنگيست
  • ميفزايد وحشت انداز کمند
    ناله در نايابي مطلب رساست