167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان عبيد زاکاني

  • نه جرم در بر عفو تو نااميد شود
    نه آز بر در بر تو انتظار کند
  • ز جور چرخ جفا پيشه در امان باشد
    عنايت تو کسي را که در حصار آرد
  • فروغ روي بتم در قدح بدان ماند
    که آب آيد و در روي ارغوان دارد
  • لاله خوش جلوه را عنبرتر در ميان
    غنچه خوش خنده را خرمن گل در کنار
  • بزم صبوحي خوشست خاصه در ايام گل
    عيش جواني خوشست خاصه در اين روزگار
  • زمزمه از ساکنان قدس ديدم در سلوک
    لشگري از رهروان غيب ديدم در گذار
  • هست دست درفشان و گلک گوهربار تو
    همچو بادي در خزان و همچو ابري در بهار
  • مقدم رايات منصور جهانگير ترا
    کشوري در آرزوي و عالمي در انتظار
  • پادشاهي کاورد زخم سنانش روز رزم
    دهر را در اضطراب و چرخ را در زينهار
  • کرم پناه جواديکه هست در جنبش
    جهان و هرچه در او هست خوار و بي مقدار
  • دست موسي است در طليعه صبح
    دم عيسي است در نسيم بهار
  • چتر او را سپهر در سايه
    منجقش را ستاره در زنهار
  • غزال خرمن سنبل کشيد در آغوش
    چکاو لاله نعمان کشيد در چنگال
  • هماي چتر ترا آفتاب در سايه
    نفاذ امر ترا کاينات در فرمان
  • ز زخم تيغ تو ملک عدوت ويرانست
    در او نشسته حسودت چو بوم در ويران
  • صرير کلک ترا روزگار در تسخير
    مسير تيغ ترا کاينات در فرمان
  • وانکس که بر در تو نگردد کليد دار
    در تخته بند بسته بود چون کليد دان
  • از قبولت هرکه او چوگان دولت يافته
    گوي در ميدان اين ايوان مينا در زده
  • چو گل افسانه در مجلس فروزي
    چو بلبل شهره در شيرين زباني
  • خجسته کلک او در گنج پاشي
    مبارک دست او در زر فشاني
  • در اين مقام فرح بخش و جاي روحفزاي
    بخواه باده و بر دل در طرب بگشاي
  • در عيش ساز و عادت خسرو بنا نهاد
    در رسم و عدل شيوه نوشيروان گرفت
  • به درگاه او التجا کن عبيد
    که اين رفتن در به در هيچ نيست
  • در سايه تو تا به ابد کامکار باد
    خود بخت نيک در ازلش کامياب کرد
  • رشته کاينات در هم بست
    پس سر رشته در ميان گم کرد