167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • چون گشاد تو در هواي نبرد
    کرد شاهين فتح پروازي
  • آنکه در ظل رايتش عمريست
    تا به نهمت همي سرافرازي
  • وانکه در مصر جامع ملکش
    قرص خورشيد کرد خبازي
  • تا نه بس روزگار خواهي ديد
    فتنه در عهده جهانباني
  • قلمش معجزيست حادثه خوار
    خاصه در کارهاي ديواني
  • بيتکي چند حسب و در هريک
    رمزکي شاعرانه پنهاني
  • در نسبت شير علم جيشت
    شير فلک افتاده به روباهي
  • جهان همت تست آنکه طوبي
    کند در روضهاي او گياهي
  • با خاک در تو آشنايي
    خوشتر ز هزار پادشايي
  • جايي که زلب حيات بخشي
    عيسي بود از در گدايي
  • در خانه صبر فرقت تو
    افکند هزار بي نوايي
  • اي ديده ناظر نبوت
    در ذات تو ديده مصطفايي
  • پيش در تو قبول کرده
    پيشاني سدره خاک پايي
  • مرغ دل جبرئيل گيرد
    در مدحت تو سخن سرايي
  • از نسبت فعل سايه گيرد
    در صدمت صور صوت نايي
  • در خدمت ديگران چه کوشي
    چون بنده خاندان مايي
  • در جستن کرده گرد عالم
    گردنده چو سنگ آسيايي
  • در شکر علاء دين و دولت
    پيوسته چرا شکر نخايي
  • در تک چاه جهل چون ماني
    مسکنت روح قدس مسکينا
  • ملک چو بنات را کشيدست
    در سلک نظام چون ثريا
  • همچنين فرمود ايزد در نبي
    ليس للانسان الا ما سعي
  • کله با همتت بنهاده کيوان
    کمر در خدمتت بربسته جوزا
  • در ترازوي همتش هرگز
    حاصل روزگار هيچ نسخت
  • به خدايي که در ولايت غيب
    عالم السر و الخفياتست
  • راي مجدالملک در ترتيب ملک
    ژاژ چون تذکير قاضي ناصحست
  • آنکه گردون در انتظام امور
    تا که شاگرد اوست استادست
  • طلبم چون نکرد آن تعجيل
    که در اخلاق آدمي زادست
  • گفت جو، گفتمش ندارم، گفت
    در کديه خداي بگشادست
  • که مرا پاي در رکاب سفر
    دست بوسيدن تو آوردست
  • به خدايي که در پرستش خويش
    آسمان را رکوع فرمودست
  • در مزان هرکه بيندش گويد
    نامي از نامهاي دشمن تست
  • در زنگوله نشيد داني
    گفتم چه دهند از اين فسوست
  • در پرده راست راه دانم
    وانگاه به خانه عروست
  • ديده ديده ذکاء تو است
    هرچه در خاطر بدانديشست
  • صحنش حرمي که در حريمش
    از سايه و آفتاب امانست
  • راز دل زهره و عطارد
    در زخمه مطربش نهانست
  • خورشيد مروق ار نديدي
    در ساغر ساقيانش آنست
  • که مرا در فراق خدمت تو
    زندگاني و مرگ يکسانست
  • مي کشم در فراق سختيها
    هجر ياران به گفتن آسانست
  • خوشدلي در جهان طمع کردن
    هم ز سوداي طبع انسانست
  • زين گونه بضاعت مودت
    در حمل کدام کاروانست
  • رخساره کاه رنگم از اشک
    در هجر تو راه کهکشانست
  • و اجرام نحوس را به يکبار
    در طالع عافيت قرانست
  • تا از در مجلست که خاکش
    همتاي بهشت جاودانست
  • مدار جنبش قدرش وراي خورشيدست
    در سراي کمالش فراز کيوانست
  • صاحبا ماجراي دشمن تو
    که کسش در جهان ندارد دوست
  • نشوي سرور اندرين گيتي
    گرچه در هر فنيت چالاکيست
  • آخر افسوستان نيايد از آنک
    ملک در دست مشتي افسوسيست
  • سابعا اين فريد عارض لنگ
    از در صدهزار طرطوسيست
  • همه از روزگار معکوسست
    هرچه در کار ملک معکوسيست