167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • کرد در زر خاک را دست زرافشانش نهان
    ساخت پنهان در ضمير خاک اگر زر آفتاب
  • نيست غير از نامرادي در جهان خاک مراد
    مدعاي هر دو عالم در دل بي مدعاست
  • در روزگار حفظش، چون چشم ماهيان
    در پرده هاي آب، سراسر رود شرار
  • کجاست خاطر آشفته در جهان، که نماند
    ز حسن عهد تو در خوابها پريشاني
  • گر نديدستي پري در شيشه چون گيرد قرار
    در ته آيينه تصويرات او بنگر عيان
  • صورت ديوار او تقصير در جنبش نداشت
    گر نمي شد محو در حسن صفاي اين مکان
  • غير ازين کز بس طراوت آب در مي مي کند
    نيست عيبي در هواي کشور مازندران
  • در بيابان عدم بي توشه رفتن مشکل است
    در زمين چهره خود دانه اشکي بکار
  • فارغي در دنيي از انديشه عقبي، وليک
    فکر اسباب زمستان مي کني در نوبهار
  • در حريم بوستانش نرگس بيمار نيست
    بس که صحت در هواي سازگار اشرف است
  • نيست در روي عرقناک و جبين شرمگين
    اين تماشاها که در دريا کنار اشرف است
  • در شبستاني که حفظ او برافروزد چراغ
    در ته يک پيرهن خسبد کتان با ماهتاب
  • مريم بکر صدف را از سموم قهر او
    آب گردد در مشيمه نطفه در خوشاب
  • صاحبا در ملک گيري باعث تأخير چيست؟
    توسن اقبال رام و فوج نصرت در رکاب
  • بحر طبعم در سخن چون گوهر افشاني کرد
    در صدف گوهر ز خجلت چهره مرجاني کند
  • بوريا در زير بال طوطيان پنهان شود
    در دبستاني که کلکم شکرافشاني کند
  • در سينه شان دهن چو گشايد نهنگ حرص
    در خون صد سفينه پربار مي روند
  • حقوق تربيتت را که در ترقي باد
    زبان کجاست که در حضرتت فرو خوانم
  • در بزم چون نسيم سبکروح سر کند
    در رزم همچو کوه بود پايش استوار
  • عيش در زير فلک با خاکساران مشکل است
    شهد نتوان در ميان خانه زنبور ريخت
  • چاک در پيرهن يوسف عقل افکندن
    چشمه کاري است که در دست زليخاي دل است
  • در پرده نمود از عرق شرم تلافي
    در ظاهر اگر روي تو آتش به جهان زد
  • نکند هيچ يتيم به عسس ساخته اي
    مي کند آنچه در گوش تو در سايه زلف
  • ديوان عبيد زاکاني

  • در ره کعبه وصل تو ز پا ننشينيم
    گرچه در پا شکند خار مغيلان ما را
  • از خود طلب که هرچه طلب ميکني زيار
    در تنگناي کعبه و در سومنات نيست