167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • تا بود در قرينه پشتاپشت
    با قضاي فلک قضاي سدوم
  • گر سموم سياستش بوزد
    تشنه ميرد در آب ماهي شيم
  • مگر طاعتي کرده بودست خالص
    زمين سمرقند در حق يزدان
  • هردم از جاه نو شونده تو
    نومراديست در کنار جهان
  • گر نظر کرديي به آفاقش
    در ميان آمدي کنار جهان
  • دشمنت کز عداد مردم نيست
    ناردش چرخ در شمار جهان
  • با بخشش او دست آفتاب
    دستي است معطل در آستين
  • چون زخمه گذارند شستها
    آيد وتر چرخ در طنين
  • چون حمله پذيرند پر دلان
    آيد کره خاک در حنين
  • در مغز عدو حفرها برد
    تا گوهر خنجر کند دفين
  • ديدست به کرات بي شمار
    در معرکها چرخ تيزبين
  • چين گره ابروي اجل
    در روي املها فکنده چين
  • مير بوطالب آنکه مطلوبش
    نيست در ملک آسمان و زمين
  • آسماني که در اثر بيش است
    تيغش از آفتاب فروردين
  • مکرمي نيست در همه عالم
    کاضطراب مرا دهد تسکين
  • آب آتش نماي در جامت
    طرب انگيزتر ز ماء معين
  • شايد ار در مقاومت نکند
    شير بالش حديث شير عرين
  • هيچ در يتيم را هرگز
    عقب از بهر عاقبت آيين
  • نيز در ثمين مخوانش دگر
    پايه نازلش مکن تعيين
  • در زواياي دولت از حزمش
    حصنها ساخت روزگار حصين
  • در مواليد عالم از جودش
    مايها کرد آفتاب عجين
  • گر عنان فلک فرو گيرد
    در رباط کواکب افتد چين
  • آسمان را زبان کلک تو داد
    در مقادير کارها تلقين
  • طاهربن المظفر آنکه ظفر
    هست در کلک و خاتمش تضمين
  • وانکه بي مهر خازنش در خاک
    ننهد آفتاب هيچ دفين
  • آسمان را زبان کلک تو داد
    در مقادير کارها تلقين
  • نيست در سکنه زمانه کسي
    کاضطراب مرا دهد تسکين
  • آسمان چشم حوادث برکند
    گر کند در سايه چترت نگاه
  • از سياست آسمان بندد تتق
    گرچه در انديشه سازي بارگاه
  • گر وجود تو نبودي در حساب
    آفرينش نامدي الا تباه
  • بوي اخلاقت بروم ار بگذرد
    در حجاب جاودان ماند گناه
  • زين سپس در حمايت جاهت
    طاعت کهربا ندارد کاه
  • شب ادبار حاسدت را نيست
    در ازل هيچ بامداد پگاه
  • زين سپس در حمايت عدلت
    طاعت کهربا ندارد کاه
  • در نفسهاي دشمنت تضمين
    هر زمان صدهزار وا اسفاه
  • از افق برکشيد شير علم
    در جهان اوفتاد شور سپاه
  • آنکه در زير سايه عدلش
    طاعت کهربا ندارد کاه
  • وانکه در جنب سايه قدرش
    خواجه اختران نجويد جاه
  • قدرتت گشته در ازاء قدر
    حمله شير و حيله روباه
  • عاجزم در ثناي تو عاجز
    آه اگر همچنين بمانم آه
  • اسرار فلک مشرف وقوفت
    تا شام ابد در قلم گرفته
  • انصاف تو در ماجراي شيران
    آهو بچگان را حکم گرفته
  • در لوح زبان جاي خاک پايت
    اندازه واو قسم گرفته
  • در سلک سماطين روز بارت
    کيوان سر صف خدم گرفته
  • در حلقه خنياگران بزمت
    خاتون فلک زير و بم گرفته
  • در هواي اصابت رايش
    آفتاب سپهر ذره نماي
  • در کميت سياست کينش
    پشه اي ز انتقام پيل رباي
  • تا ز گردش فلک نياسايد
    در نعيم جهان همي آساي
  • اسباب بقات ساخته گردون
    در جمله نه صنعتي نه اسبابي
  • فتح رابا سپيد مهره رزم
    بوده در موکب تو دمسازي