167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • عقل او در سحرگه فضلا
    آفتابيست در شب عقلا
  • در ورع همچو شبلي صوفي
    در نکت بوحنيفه کوفي
  • در غضب همچو شير درنده
    در طلب همچو مرغ پرنده
  • وانکه هستند در سخن منحول
    گاه تکرار در مقوله فضول
  • سرگران همچو پاي در خوابند
    پرده در همچو تيز درآبند
  • همه در بند زرق و سالوسند
    وز در صدهزار افسوسند
  • بتر از کوپيازه بلخي
    سخنش در خوشي نه در تلخي
  • تازي و پارسيش در گفتار
    بغل زاولي است در کردار
  • اختراعي چنين هرآنکه نهاد
    راه در داد وليک در نگشاد
  • ديوان سيف فرغاني

  • در جنب تو دشمنان کافر
    در جيب تو سروران کفار
  • عشق تمکين بود بتمکين در
    دم تمکين مزن بتلوين در
  • گر بخواهد عروس عشق ترا
    در جهانت رود بکابين در
  • حق شناسي ز فلسفه مشناس
    دانه در مجو بسرگين در
  • عقل را کوست در ولايت خود
    شهسواري بخانه زين در
  • ذکر فرعون دان بطاها در
    قصه موردان بطاسين در
  • در گريه بصد زبان بناليد
    در پرده بصد نوا بگرييد
  • از نامه خود طويله در
    در گردن روزگار کردي
  • کشته عشقت نميرد در مصاف
    مرده شوقت نخسبد در لحد
  • اين آمدن تو در جهان هست
    در حق جهانيان نکويي
  • ديوان شاه نعمت الله ولي

  • نور معني نموده در صورت
    گنج اسما نهاده در اشيا
  • شاهد غيب در شهادت بين
    شاه در کسوت گدا درياب
  • رند سرمستيم در کوي مغان
    شاهد ميخانه در فرمان ماست
  • در صدف در يتيمي يافته
    گوهر اصليست نه بيجاده است
  • آتشي در نهاد جان افتاد
    جان بيچاره در فغان افتاد
  • سيدي همچو نعمت اللهم
    در عجم نيست، در عرب نبود
  • در خرابات مغان مستانه ايم
    خوش در ميخانه بگشاديم باز
  • عاشقان غرقند در درياي عشق
    اوفتاده مست در غوغاي عشق
  • گر برافروزد آتشي در دم
    عالمي سوخته شود در دم
  • عارفانه مدام در سيرم
    هر زمان در ولايتي دگرم
  • در همه حرفها يکي بينم
    نقطه اول است در نظرم
  • در زهد اگرچه کامل نباشم
    در عشقبازي، رند تمامم
  • دلبر سرمست در کوي مغان
    در ميان عاشقانش يافتيم
  • با خراباتئي در افتاديم
    در خرابات بر سر افتاديم
  • با عمر عزيز در ميانيم
    با سيد خويش در کناريم
  • دريم و ليک در محيطيم
    بحريم و ليک در گذاريم
  • از در شاه گدائي کرديم
    لاجرم در دو جهان سلطانيم
  • در خرابات خلوتي داريم
    خوش نشسته در آن سرا ايمن
  • در طريق عاشقي مردانه باش
    تا رسي در بارگاه پادشاه
  • ساقي قدحي شراب در ده
    دلسوخته را کباب در ده
  • اي عشق نداي پادشاهي
    در ملک چو آفتاب در ده
  • در ولايت اولين اوليا
    در خلافت آخرين يعني علي
  • در مرتبه ايش بحر خوانند
    در مرتبه ايش قطره دانند
  • در گشودم نشست مستانه
    روي خود داشت در برابر دل
  • در کتم عدم قلندر چالاکيم
    در ملک وجود مالک افلاکيم
  • در هزاران يکي چو بنمايد
    در هزاران يکي پديد آيد
  • در جمله مرتبه برآيد
    در مرتبه ها همه نمايد
  • کشکول شيخ بهايي

  • خيالتان در خاطر است و دل از شما در تشويش
  • تر مزاجي، مگرد در سقلاب
    خشک مغزي، مپوي در تاتار
  • - در خير اسراف نيست چنانکه در اسراف خير.
  • از در رزاق رو برتافتي
    بر در گبري روان بشتافتي