167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

ديوان حافظ

  • محتسب داند که حافظ عاشق است
    و آصف ملک سليمان نيز هم
  • حافظ اين خرقه پشمينه مينداز که ما
    از پي قافله با آتش آه آمده ايم
  • قانع به خيالي ز تو بوديم چو حافظ
    يا رب چه گداهمت و بيگانه نهاديم
  • حافظ نه حد ماست چنين لاف ها زدن
    پاي از گليم خويش چرا بيشتر کشيم
  • دلم از پرده بشد حافظ خوشگوي کجاست
    تا به قول و غزلش ساز نوايي بکنيم
  • بيار مي که به فتوي حافظ از دل پاک
    غبار زرق به فيض قدح فروشويم
  • وام حافظ بگو که بازدهند
    کرده اي اعتراف و ما گوهيم
  • حافظ از آب زندگي شعر تو داد شربتم
    ترک طبيب کن بيا نسخه شربتم بخوان
  • حافظ ز خوبرويان بختت جز اين قدر نيست
    گر نيستت رضايي حکم قضا بگردان
  • آن که بودي وطنش ديده حافظ يا رب
    به مرادش ز غريبي به وطن بازرسان
  • ز دلگرمي حافظ بر حذر باش
    که دارد سينه اي چون ديگ جوشان
  • حديث صحبت خوبان و جام باده بگو
    به قول حافظ و فتوي پير صاحب فن
  • مشورت با عقل کردم گفت حافظ مي بنوش
    ساقيا مي ده به قول مستشار مؤتمن
  • گويي برفت حافظ از ياد شاه يحيي
    يا رب به يادش آور درويش پروريدن
  • مبوس جز لب ساقي و جام مي حافظ
    که دست زهدفروشان خطاست بوسيدن
  • حافظ طمع بريد که بيند نظير تو
    ديار نيست جز رخت اندر ديار حسن
  • حافظ وصال مي طلبد از ره دعا
    يا رب دعاي خسته دلان مستجاب کن
  • چو عندليب فصاحت فروشد اي حافظ
    تو قدر او به سخن گفتن دري بشکن
  • حافظ ز گريه سوخت بگو حالش اي صبا
    با شاه دوست پرور دشمن گداز من
  • کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست
    صفاي همت پاکان و پاکدينان بين
  • حافظ جناب پير مغان مامن وفاست
    درس حديث عشق بر او خوان و ز او شنو
  • آتش زهد و ريا خرمن دين خواهد سوخت
    حافظ اين خرقه پشمينه بينداز و برو
  • حافظ طمع مبر ز عنايت که عاقبت
    آتش زند به خرمن غم دود آه تو
  • خسروا پيرانه سر حافظ جواني مي کند
    بر اميد عفو جان بخش گنه فرساي تو
  • حافظ که ساز مطرب عشاق ساز کرد
    خالي مباد عرصه اين بزمگاه از او