167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • در آفتابروي قناعت نشسته ام
    در جستجوي سايه بال هما نيم
  • در شادماني دل خصم است فتح ما
    با خلق در شکست خود امداد مي کنيم
  • در کاروان ما جرس قال و قيل نيست
    راه سخن به هرزه در ايان نمي دهيم
  • با آن که سيه کرده در او نامه اعمال
    در حسرت ايام شباب است حياتم
  • نعل سفرم جاي دگر بود در آتش
    در سايه دنيا مژه اي خفتم و رفتم
  • آن زاهد خشکم که در ايام بهاران
    در زير گل از سبحه صد دانه خويشم
  • کو بخت که در ميکده با يار نشينم؟
    در ماتم غمهاي جگر خوار نشينم
  • در بزم بزرگان نتوان کرد گراني
    در پاي خم مي سر و دستار فکنديم
  • در ديده ما نشتر آزار شکستند
    هر چند چو خون در رگ احباب دويديم
  • روي دل ما در حرم کعبه بود فرش
    در ظاهر اگر روي به محراب نداريم
  • در روز حريفان دگر باده گسارند
    ماييم که مي در شب مهتاب نداريم
  • در باغ چناري به کهنسالي ما نيست
    چون سرو اگر در نظر خلق جوانيم
  • تا در خم اين کارگه شيشه گرانيم
    چون طفل در آيينه به حيرت نگرانيم
  • در بتکده بيگانه تر از قبله نماييم
    در کعبه سبک قدرتر از سنگ نشانيم
  • در ديده کامل نظران نور يقينيم
    هر چند که در چشم خسان خار گمانيم
  • در آن جهان ندهد فقر اگر نتيجه، در اينجا
    همين بس است که پرواي انقلاب ندارم
  • در ملک بي نشاني ازمن چه جرم سر زد؟
    کز شش جهت فکندند در پنجه عقابم
  • با دست در کف تن تا در خمار باشم
    دارم تمام عالم روزي که نيم مستم
  • از صحبت گرانان در زير سنگ بودم
    جز گوشه دل خود در هر کجا نشستم
  • در گوش عشقبازان چون مژده وصاليم
    در چشم مي پرستان چون قطره شرابيم
  • در پله نظرها هرگز گران نگرديم
    ما در سواد عالم چون شعر انتخابيم
  • بر تيغ حدت طبع در جمع موشکافان
    ما جوهريم ازان رو در قيد پيچ و تابيم
  • گر چه در دست نداريم گلي
    در جگر بوته خاري داريم
  • دولت سنگين دلان را نعل در آتش بود
    در زمين نرم پاي آب مي گردد گران
  • بي نمک در باده گلرنگ مي ريزد نمک
    در حريم ميکشان هشيار مي باشد گران