نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.
ديوان عرفي شيرازي
دلم را غوطه ده
در
چشمه نور
تجلي کن که موسي هست
در
طور
گه از دورش
در
اندازد بگرداب
گه از موجش
در
افشاند زپاياب
سمند معنيت
در
زير زين باد
دو عالم گوهرت
در
آستين باد
بيا دلق وداع انداز
در
دوش
بکش قبر نظامي را
در
آغوش
عروسي
در
عروسي
در
درو دشت
صبا مشاطگي ميکرد و ميگشت
نسيم باغ گفتي
در
دماغش
مقيمم تا برم
در
صحن باغش
بناگه فيلسوفي نامه
در
دست
ز طراران شاه از
در
درون جست
به پيوندي که با جان
در
ميانست
بسوگندي که با دل
در
زبانست
جمله
در
کشتي نوح اند حريفان
در
خواب
ورنه هرگز نه نشانيد قضا طوفان را
ترک دين
در
ره معشون گناه است ولي
نه گناه است که
در
نامه توانند نوشت
اين ناله که
در
جگر شکستيم
سيخيست که
در
کباب بشکست
يکيست نقد حکيمان و حسن نادانان
هر آنچه
در
کتب حکمت است
در
مثل است
بيا که
در
چمن انتظار آب نماند
جمال شاهد اميد
در
نقاب نماند
کدام مسئله شرع
در
ميان افکند
که عقل معرفت آموز
در
جواب نماند
درين ماتم سرا با مصلحت داني مصاحب شو
که
در
بازارها ميخندد و
در
خانه ميگريد
هرگاه که انديشه عنان
در
کف من داشت
کارم همه
در
کاسه صاحب نظري بود
آن جرعه که
در
دشکوه دارد
در
ساغر من زلال باشد
کسي به بندگي آرد که
در
شمائل طاعت
در
بهشت نه بندد بروي خويش نپوشد
هجوم عاشقان
در
کوي او افزود و خوشحالم
کزين پس
در
هلاک دوستان بيباک خواهد شد
چنان حسن قبولي
در
ملامت نيست عرفي را
که هر ساعت
در
آغوش آورد بيداد گردونش
ميل آندارم که باز از باده شوق صنم
در
حرم بيهوش آيم
در
کنشت آيم بهوش
در
محبت زندگي را با شهادت جنگ نيست
ديده بايد که بيند خون من
در
گردنش
در
عجز لذتيست تو
در
کار خويش باش
ما تشنه شهادت و زنهار دوستيم
سراسر کامم و
در
چشمه لذت فرو رفتم
سراپا ريشم و
در
پنبه الماس آغشتم
دل
در
شکن طره دلبند شکستيم
صد نيش بلا
در
دل خرسند شکستيم
در
شيشه کاو کاو بسي عرض کرد ليک
در
شيشه ناشکسته فغاني نداشتيم
دايم زديم غوطه
در
آتش براي خلق
در
هيچکس بمهر گماني نداشتيم
بهر کامي شهيد غمزه زين پيش ميديدم
در
اين عهد استخوان زاغ
در
هامون نمي بينم
در
سماع اي شيخ موج از آستين ما بريز
در
شهادتگاه او ما هم سماعي ميکنيم
چند چو اهل آبرو
در
پي آبرو روم
زهر ز امتحان خورم
در
پي آرزو روم
ناديده عدم خامي
در
زن بوجود آتش
چون سير عدم کردي بازآ
در
هستي زن
مستانه گريند از غمت اهل ورع
در
صومعه
گويا تبسم گونه اي
در
کار ايشان کرده
در
جام دل ما بود از عکس جمالي
آن جرعه که
در
ساغر خورشيد نيابي
کشکول شيخ بهايي
در
موعظت مبالغه ورزند و موعظه نپذيرند.
در
گفتار راهنمايند و
در
...
تذکرة الاوليا عطار
و من از حق
در
خود نگرستم و
در
صفات خويش تأمل کردم. نور من
در
جنب ...
وگفت: «
در
چهار موضع نفس خود را باز جوي:
در
عمل صالح بي ريا و
در
...
... «حکمت سخن گويد
در
دل عارفان به زبان تصديق و
در
دل زاهدان به ...
... «توانگري التماس کردم،
در
علم يافتم؛ و فخر التماس کردم،
در
فقر ...
در
اين چهل سال مويم نباليد و ناخنم
در
از نشد و خرقه ام شوخگن ...
... دوست داشتن مرگ
در
وقت راحت
در
دنيا، و دشمن داشتن حيات
در
وقت ...
و گفت: «فردا
در
قيامت با من گويند: چه آوردي؟ گويم: سگي با من ...
کليله و دمنه
... دانست که فايده
در
فهم است نه
در
حفظ ، و هرکه بي وقوف
در
کاري ...
... خردمند چون دشمن را
در
مقام خطر بديد و قصد او
در
جان خود مشاهدت ...
و
در
محاسن اخلاق تو
در
نخورد که حق هجرت من ضايع گذاري و مرا ...
گرت نزهت همي بايد بصحراي قناعت شو
که آنجا باغ
در
باغ است و خوان
در
خوان و با
در
با
و هرگاه که دست
در
شاخي زند بار ديگر
در
سر آيد ، و مثلا سنگ راه ...
و چون مرا
در
اين مهم عز مشورت ارزاني داشت مي خواهم که بعضي جواب ...
در
حال مهيا گردانيد. درودگر زن را وداع کرد و فرمود که:
در
خانه ...
در
هر دو حالت ، عالميان را از جور تو خلاص ممکن نيست ، خواهي
در
...
تاج
در
چشم وي بهتر نمود ،
در
بلار نگريست تا آنچه بردارد باستصواب ...
صفحه قبل
1
...
369
370
371
372
373
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن