167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • هر نفس در کوچه اي جولان حيرت مي زند
    در سرانجام غبار خويش حيران مانده ام
  • کوه در دامن نگنجد در فضاي لامکان
    زير گردون حيرتي دارم که چون گنجيده ام
  • در بيابان طلب در اولين گامم هنوز
    من که چون خورشيد بر گرد جهان گرديده ام
  • عاجزم در باز کردنهاي آن بند قبا
    من که قفل صد در گلزار را پيچيده ام
  • عشرت روي زمين در بردباري ديده ام
    نقش پايم نقش خود در خاکساري ديده ام
  • حسن در زندان همان برمسند فرماندهي است
    من عزيز مصر را در وقت خواري ديده ام
  • زندگي در چار ديوار عناصر چون کنم
    من که در دامان دشت لامکان گرديده ام
  • همچو آهويي که غلطد در ميان سبزه زار
    آنچنان در سبزه خط مي چرد نظاره ام
  • از گلابم در فلکها شيشه اي خالي نماند
    مي گدازد دل همان در بوته انديشه ام
  • گر چه دايم در کنارم بود آن ماه تمام
    رفت در خميازه آغوش عمر هاله ام
  • داغ خورشيد قيامت در سياهي گم شود
    چون گشايد بال در صحراي محشر نامه ام
  • جلوه يوسف نيفکنده است در بازار مصر
    از سخن شوري که در اصفهان انداختم
  • در خزان دست و دلي کو تاکسي کاري کند
    کاش در جوش بهاران آشيان مي سوختم
  • در بيابان طلب چون لشکر ريگ روان
    مي کنم قطع ره و در فکر منزل نيستم
  • دشمنان را در نظر دارم شکوه کوه قاف
    از گرانقدري سبک در هيچ ميزان نيستم
  • چون سبو در گردن مي شد حمايل عاقبت
    دست کوتاهي که دايم در ته سر داشتم
  • در گرفتاري همان بودم گرفتاري طلب
    در قفس بودم نظر بردام ديگر داشتم
  • پاي در دامان حيرت داشت رقص گردباد
    در بياباني که من سير از توکل داشتم
  • قطره ام در ابر نيسان داشت آتش زير پا
    بس که اميد ترقي در تنزل داشتم
  • ياد ايامي که در دل خار خاري داشتم
    در جگر چون لاله داغ گلعذاري داشتم
  • خرمن گل بود کوه بيستون در ديده ام
    در نظر تا جلوه گلگون سواري داشتم
  • بود ماه عيد صائب در نظر سي شب مرا
    در نظر تا طاق ابروي نگاري داشتم
  • بي زباني حلقه بيرون در دارد مرا
    ورنه در گيسوي او چون شانه جا مي داشتم
  • حلقه بيرون در هرگز نمي شد چشم من
    در حريم وصل اگر پاس نظر مي داشتم
  • گر در اقليم رضا کاشانه اي مي داشتم
    در بهشت نقد اينجا خانه اي مي داشتم