167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

خسرو نامه عطار

  • همه خون دلم بالا گرفتست
    کنار من ز در دريا گرفتست
  • دو چشم من چو دايم درفشانست
    بخون در خفت، بيداريش از انست
  • چو چشم من زخون در هم نيايد
    زبي خوابيم هرگز کم نيايد
  • نگر تا چون در آيد خواب بر من
    زچشم بسته چندين آب برمن
  • مرا بي شک چو باشد بستري نرم
    دلم در گردد و چشمم شود گرم
  • مرا در آتش سوزان صبوري
    بسي خوشتر که يکدم از تودوري
  • عجب دارم من بي صبر مانده
    تويي ماه و منم در ابر مانده
  • شگفت آيد مرا اين مشکل من
    دل تو سنگ و آتش در دل من
  • چو روي او بچشم تو در آمد
    چو ببريد از تو خون از تو برآمد
  • چو خود کردي خطا ميداني اي چشم
    مرا در خون چه ميگرداني اي چشم
  • چنان داني مرا در خون نهادن
    که نتوانم قدم بيرون نهادن
  • مرا از خون دل بيخواب کردي
    مرا صد گونه گل در آب کردي
  • تو کردي با دل من هرچه کردي
    کنون خون ريز تا در خون بگردي
  • کنون چون زهر هجر او چشيدي
    مخنث وار دامن در کشيدي
  • گرت بايد که يادآري در آغوش
    قدحها زهر ناکامي بکن نوش
  • دلم را در ميان خون نهادي
    چو خون روي از برم بيرون نهادي
  • ز وصلت در دلم بويي نهانست
    که بيتو زندگي من از انست
  • ز تو آن بو اگر با من نبودي
    بجان تو که جان در تن نبودي
  • ز خشم جان خود با خود بکينم
    که تو در جاني و من جان نبينم
  • مرا مويي بتو اميد از آنست
    که من با تو رسم آن در ميانست
  • بدرد هجر در جاويد بودن
    بسي آسان تر از نوميد بودن
  • زيارم مي نبينم هيچ ياري
    چو نيکو بنگرم در هيچ کاري
  • چوآبي سرنهم در خنجر تو
    بآتش گر شوم دور از برتو
  • و گر در خونم آري همچو خنجر
    ز خنجر سر برون آرم چو گوهر
  • اگر من در وفاي تو بميرم
    کم عهد و وفاي تو نگيرم