167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

خسرو نامه عطار

  • چو آتش آب در ده کاسه يي زود
    که عمر از کيسه ما رفت چون دود
  • چو ريزان شد شکوفه از درختان
    ميي در ده چو روي نيکبختان
  • مي سر جوش را در ده صلايي
    که درد ما نه سر دارد نه پايي
  • جوان و مست و عاشق در چنين حال
    دلي بس پرسخن ليکن زبان لال
  • چمن در خاصيت چون مريم آمد
    که فرزند چمن عيسي دم آمد
  • بدستي زلف گل آورده در چنگ
    بدستي خورده مي از جام گلرنگ
  • ز بي صبري دل هرمز همي جست
    که تا با گل مگر در کش کنددست
  • ز شرم او عرق ميريخت از گل
    نهان ميکرد گل در زير سنبل
  • نخستين کوزه در دردي زني تو
    اگر بخيه بدين خردي زني تو
  • دورخ بر هم لب از پاسخ فگندند
    ببوسه اسب در شهرخ فگندند
  • چو جوزا آن دو مهوش روي در روي
    ببوسه ديده هر يک موي بر موي
  • چو خوشتر باشد از دو عاشق نغز
    دو شکرشان بهم بادام در مغز
  • زبان بگشاد هرمز در شب تار
    که صبحا برمدم جز برلب يار
  • مدم کامشب بهم کاريست ما را
    بشب در روز بازاريست مارا
  • دل هرمز در آنشب جوش ميزد
    ز بيم روز نوشانوش ميزد
  • ندانم تا مرا در دلفروزي
    چنين شب نيز خواهد بود روزي
  • بيا تا خوش بخسبيم و بخنديم
    کليد بوسه در دريا فگنديم
  • تو آتش در جهان افگندي امشب
    گلي زان بر جهان ميخندي امشب
  • نخواهد يافت الف بر ميم من راه
    الف چيزي ندارد بوسه در خواه
  • اگر تو همچو سيمي ديد اين ميم
    ندارد هيچ کاري سنگ در سيم
  • چو من در زاد خويش از بيست طاقم
    مکن چون بيست عقد از جفت ساقم
  • چو از پرده بر ايد چست و چالاک
    ببويند و بيندازند در خاک
  • ز گل هرمز بجوش آمد دگربار
    که در شورم مکن اي خوش نمک يار
  • بلي در سنگ بودت نقش آتش
    بجست اين آتش از سنگ تو خوش خوش
  • روا باشد که دوران زمانه
    بود ما را در انجام از ميانه