نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
خسرو نامه عطار
زبان بگشاد و گفت اي دايه زنهار
مشو
در
خون جان من بيکبار
در
اين اندوه جان از من برآيد
بميرم تا جهان بر من سر آيد
چو هرمز شد پي او سخت ميدار
نديدم سست رگ تر از تو
در
کار
نمي خواهد ترا کار جهان بين
کرا برگويم آخر
در
جهان اين
چو تابستان شود زين چشم بي شرم
هواي هرمزت
در
دل شود گرم
تو اي گل مشک داري دارم نسرين
مشو
در
حلقه آن خط مشکين
زهي شهزاده کز ننگت چنانم
که ميخواهم که
در
عالم نمانم
در
آمد آفتاب از برج ماهي
سپيدي ريخت بر روي سياهي
ززير پرده چون چهره نمود او
بنيزه حلقه مه
در
ربود او
گل عاشق دل پرتفت و پرسوز
فروافتاد
در
تب ده شبانروز
دوتا گشت و چنان پر درد شد او
که
در
ده روز يکتا نان نخورد او
ز چشمش رونق ديدار رفته
زبانش
در
دهان از کار رفته
چو دايه ديد گل را اينچنين زار
بگل گفت اي زده
در
چشم جان خار
نميداني که
در
چه درد و داغم
که ميجوشد ز خون دل دماغم
شوي پيشم چو آتش گرم گفتار
چو يخ سردم کني هر دم
در
اين کار
دل لايعقلم
در
دست من نيست
که اين بي خويشتن با خويشتن نيست
چو دوزم جامه يي
در
عشق دلجوي
سرشک اندازد از دل بخيه بر روي
برو يک ره دگر سنگي
در
انداز
کلوخ امروز کن ديگر ز سرباز
برين درباش همچون حلقه پيوست
چو زنجيري مگر
در
هم زنددست
يقين ميدان که تو
در
هيچ کاري
چو تنهايي، نيابي هيچ ياري
پس آنگه دايه آمد
در
مراعات
بدو گفت اي برخ ماه از تو شهمات
مياور
در
ميانم اي دل افروز
که من خود را برون آوردم امروز
همه شب ان ز دل افتاده
در
کوي
چو پر گاري بسر ميگشت هر سوي
برو
در
عشق جانان راه جان گير
بعشقي زنده شوترک جهان گير
اگر يکدم دهد
در
عشق دستت
بسي خوشتر بود از هرچه هستت
صفحه قبل
1
...
3648
3649
3650
3651
3652
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن