167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

خسرو نامه عطار

  • زبان بگشاي تا مشکل چه داري
    خدا داند که تا در دل چه داري
  • بجلدي آستين را در نوردي
    همه شب بر کنار بام گردي
  • نهاده در کنار از ديده دودي
    دلي پر درد ميگويي سرودي
  • گهي سنگي در اندازي به آبي
    گهي سر سوي سنگ آري بخواني
  • گهي در دست گيري دسته گل
    گهي نوحه کني بر بانگ بلبل
  • گهي بيرون کني دست از گريبان
    گهي در پاي افتي همچو دامان
  • اگرچه من نيم حاضر جوابي
    ز تو غايب نيم در هيچ بابي
  • شبي چندان نيابد چشم تو خواب
    که منقاري زند يکمرغ در آب
  • چه ميخواهي ز پير ناتواني
    که در عالم تويي او را وجاني
  • چو کوه قاف با من در کمر شد
    ز آهم خون چشمم چون جگر شد
  • چنين دردي که در جانم نهفتست
    زبانم پيش کس هرگز نگفتست
  • بجان پرورده ام من در کنارت
    مشوش چون توانم ديد کارت
  • اگر بر گل فتد يک سايه گل
    چو گل در خون نشيند دايه گل
  • کنم در کوزه جلاب تو شيرين
    نه از يکسوي از دو سوي بالين
  • مرا در حق تو شفقت چنينست
    ترا اي مهربان با من چه کينست
  • سبک روحي تو و از خشم تو من
    گران جاني شدم در چشم تو من
  • سخنهاي مرا در تو اثر نيست
    مرا با تو کنون کاري دگر نيست
  • سرش در گشت و چشمش رود خون شد
    کجا بادايه آن از پل برون شد
  • که رسوا خواهيم کردن سرانجام
    چه ميخواهي از اين افتاده در دام
  • همي از دست ندهي پيشه خويش
    مرا بگذار در انديشه خويش
  • مرا از دست دل کاري فتادست
    دلم در درد و تيماري فتادست
  • بگويم در جهان گردم نشانه
    نگويم تا کي آرم اين بهانه
  • سخن تا در قفس پيوسته باشد
    بسان تخم مرغي بسته باشد
  • بگويم با تو تا در جان نماند
    که سوز عاشقان پنهان نماند
  • لب لعلش چو گلگونرا نهد ننگ
    از و در سربگردد زلف شبرنگ