167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

خسرو نامه عطار

  • چو يافت از فقر پيغمبر نسيمي
    همه در باخت جز هيچ و گليمي
  • چو در عالم دميد آن صبح انوار
    کواکب رنگ او گيرند هموار
  • اگر چه بود ملکي در ميانش
    نمي ارزيد ملکي يک زمانش
  • چو در دنيا نمي گنجيد آن نور
    چراغي شد ميان جنت وحور
  • چو زو ابليس شد کور اول کار
    از آن در خصمي او با توشد يار
  • کسي کو اعجمي افتاد در راه
    ز سعي او مسلمان گشت و آگاه
  • گراو هرگز نکردي نشر ايمان
    که گشتي در عجم هرگز مسلمان
  • دلش در علم و تقوي عالمي پاک
    نبي را ونبي را همدمي پاک
  • چنان آن گوهر پاکش صفا داشت
    که در درياي قرآن آشنا داشت
  • زهر نقطه که در اسرار ميگشت
    بگرد نقطه چون پرگار ميگشت
  • چو اصل اهل بيت افتاد حيدر
    بلي بايست شهر علم را در
  • که گر در باء بسم الله ز اسرار
    کنم تضيف بيش از ده شتروار
  • که در دين تو دنيا بند جانست
    تو ميداني که اين خاتم از آنست
  • چو شد زين سر عالي سر فراز او
    بسايل داد خاتم در نمازاو
  • کسي کو در حقيقت تشنه جانست
    که کلي سير از کار جهانست
  • زجودش هفت درياف هشت آمد
    ز شوقش نه فلک در گشت آمد
  • مربع زان سه آمد جوهر او
    مثلث دو مثني در بر او
  • چو دو ميراث مشکين زان سه تن داشت
    چو جان در بر ازو با خويشتن داشت
  • ببرد اين راه او گر مبتلا بود
    ولي خونريز او در کربلا بود
  • چو آن خورشيد دين شد ناپديدار
    در آن خون چرخ ميگردد چو پرگار
  • قضا در جنگ او آمد فروتر
    که از يوسف همه چيزي نکوتر
  • چو در دين محمد داد دين داد
    محمد را چنين بود و چنين داد
  • چو او استاد دين آمد در اسرار
    چو تو بگذشتي از قرآن و اخبار
  • اگر در فقه صد جامع کبيرست
    ز يک شاگردش آن جامع صغيرست
  • کسي کوابن عم مصطفي بود
    امامت در دو کون او را روا بود