167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

اشتر نامه عطار

  • عقل پنهان گشت و او را پرده است
    در ميان پرده ها خو کرده است
  • کل رازم فهم شد در جاي خود
    نيست چيزي ديگرم همتاي خود
  • هيچ ديگر در خيالم راه نيست
    هيچکس از وقت من آگاه نيست
  • جان جاني هم عياني در نظر
    باخبر هستم ز عشقت بي خبر
  • ما هم و افتاده اندر تف و تاب
    همچنان مستغرقم در فتح باب
  • نه شبم نه روز هم روز و شبم
    بي تو اکنون در ميان ماتمم
  • در نهانم آشکارم از همه
    اين زمان چون بردبارم از همه
  • ذات خواهم گشت در ذات تو من
    تا شود منزلگه ذات تو من
  • در زمانم بي زمانم بي مکان
    هم زمان بي مکان اندر عيان
  • بحر گردون موج گردم لاجرم
    عرش گشتم در درون فرش هم
  • فرشم و عرش تو گشتم پايدار
    اين زمان در عرش هستم گوشوار
  • در مقامات تو کلم بي خلاف
    اين زمان گفتم حديث بي گزاف
  • عارفم مستغني از کل شده
    اولم در آخر تو گم بده
  • گرچه بسياري بخواهم گفت باز
    هم در اسرار خواهم سفت باز
  • چون يقيني پس چرا اندر گمان
    داشتي در پرده خويشم نهان
  • از نهان و از عيان هر دو يکم
    در تمامت جزو و کل مستغرقم
  • کل کل گشتيم و در ذات آمديم
    کل کل هستيم و کلات آمديم
  • در صفات خود صفت بگذاشتم
    هر چه فاني بد بکل بگذاشتم
  • در عيان گشتم نهاني زين غرض
    تا نداند راز و حالم بدغرض
  • در ره توحيد فاني گشته ام
    غرق آب زندگاني گشته ام
  • معرفت شد جمله در يکي تمام
    اين زمان يکي ترا بينم مدام
  • حق طلب ميباش تا تو حق شوي
    در کمال عشق مستغرق شوي
  • صورت تو در خودي خودبين شده
    زانک بيخود گشته و ره بين شده
  • چون برافتد صورت حسي ترا
    تو فنا گردي در آن عز بقا
  • چون برافتد صورتت عاشق شوي
    در کمال او ز جان لايق شوي