167906 مورد در 0.11 ثانیه یافت شد.

اشتر نامه عطار

  • راه خود چون خود روي ره گم کني
    قطره هرگز در کجا قلزم کني
  • راه استغناست تو مردانه باش
    در جنون عشق کل ديوانه باش
  • همچو تو در پرده ايشان رازجوي
    سر خود با اين کسان ديگر مگوي
  • چون کسي در خويشتن مانده بود
    راز تو زو کي همي خوانده بود
  • درد خود با يار خود نه در ميان
    تا ترا بکند دوا اندر زمان
  • عاقبت چون راه آمد در سلوک
    شمس را اين ره بسي کرد آن دلوک
  • سالکان اين پرده از هم بردرند
    در يقين افتند و از شک بگذرند
  • تا يقين رخ هر دمي ننمايدت
    از کجا اين راز در بگشايدت
  • گر يقين ناگاه افتد در نظر
    هر دو عالم رخ نمايد سر بسر
  • معرفت راهيست در آشيانه اش
    تو مگرد از وي نظر کن خانه اش
  • معرفت بسيار ليکن معرفت
    کي تواند بود در شرح و صفت
  • گر نبودي معرفت در کاينات
    کي شدي هرگز عيان اين صفات
  • گر نبودي معرفت ز آغاز کار
    کي بدي هرگز عددها در شمار
  • گر نبودي معرفت با شيث هم
    کي زدي در راه بي منزل قدم
  • گر نبودي معرفت هم با خليل
    کي بکردي جان و دل در ره سبيل
  • گر نبودي معرفت با زکريا
    جان کجا کردي در آن دم او فدا
  • او اگر اين ره نکردي در بيان
    کي بدانستي مرين ره را عيان
  • گر نه او کردي صفت در هر صفت
    کي بدي هر ذره را معرفت
  • عقل کل باشد نمودار يقين
    تا شود در پيش مرد راه بين
  • آنچه او از راه شرح کل بگفت
    در رموز او کجا داند نهفت
  • او رموز اندر رموز آورده است
    زانکه او را در درون پرده است
  • در سلوک خود بسي هم راز کرد
    خويشتن با خويشتن دمساز کرد
  • عشق از وي زاد گرچه ره نبرد
    در کمال خويشتن راهي سپرد
  • جوهري آمد عجايب در عجيب
    او بدي از کاينات جان حسيب
  • در درون جان بجانان راه يافت
    اين کمال از شوق الاالله يافت