167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

اشتر نامه عطار

  • سال ها گرديده در شيب و فراز
    ليک هم مانده درون پرده باز
  • اوستاد او را بکلي کرده کل
    او يقين خود بده در راه کل
  • سبز خنگي بر نهاده لاجورد
    در جهان بسيار ديده گرم و سرد
  • در صفت هر دم فروتر آمدي
    از سوي بالا فروتر آمدي
  • هر نشيبي را بود ذاتي فراز
    هر فرازي را بود در عين راز
  • گفت اي معني و صورت جمله تو
    در بروني و دروني جمله تو
  • راه از من برتر آمد پيش او
    راه پيدا مي شود در نور او
  • اوستادم اين زمان خودتم ز دست
    ذات من گويي در آنجا گم بدست
  • هم تو آخر رمزي از استاد گوي
    تا بدانم حال خود در جست و جوي
  • راز استادم عياني چند شد
    گر چه پاي من کنون در بند شد
  • پرده را از سوي بالا مي نگر
    آن زمان از سوي پرده در گذر
  • آنچه اول ديده در پرده باز
    تو چه ديدي اولين پرده باز
  • حال ايشان جملگي با او بگفت
    راز راز و در زمان اندر نهفت
  • ليک من هم نيز ازين حيران ترم
    در ميان پرده سرگردان ترم
  • گاه در شيبم گهي اندر فراز
    باز مي جويم ز استاد اين نياز
  • معني ء داري ز من بالاتري
    اين زمان در آب تو تشنه تري
  • در چنين پرده ممان هر جاي باز
    ورنه ماني از برون پرده باز
  • در زمان زان پرده بيند اوستاد
    کاين همه ترتيب و قانون او نهاد
  • زود بگذر رو در آنجا راه جوي
    گر تو هستي مرد راهش راه جوي
  • همچو تو بسيار کس من ديده ام
    در مقام عشق صاحب ديده ام
  • راه تو بر سقف اين پرده درست
    در پس اين پرده يک پرده درست
  • زانکه سهمي با سياست در رهست
    تا نه پنداري که راهي کوته ست
  • اي دريغا در درون پرده
    ليک خود را اين زمان گم کرده
  • اي دريغا اي دريغا اي دريغ
    همچو ماهي اين زمان در زير ميغ
  • تا مگر رويش ببيني در گذار
    تا شود اسرار کلي آشکار