167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

اشتر نامه عطار

  • زر و در و نعمتش بر فرق ريخت
    هر زمان از بار ديگر غرق ريخت
  • جوهر آنگه شه بدست خود گرفت
    در کف دستش نهاد اندر شگفت
  • گفت ما را هيچ ديگر پيش ازين
    در خزانه نيست جوهر بيش ازين
  • جوهر آن تو ممالک آن تو
    شهريار اين لحظه در فرمان تو
  • هر که از جان و جهان و دل گذشت
    شاه او را در زمان واصل بگشت
  • هر که صاحب دولت هر دو جهانست
    در نظرگاه خداوند او نهانست
  • در گذشت از بود و از نابود و جان
    بازيان جسم کرد او سود جان
  • هر که آنجا پيش شه دولت گرفت
    بعد از آن در پيش جان عزت گرفت
  • کر ترا جوهر نباشد پيش شاه
    کي تواني کرد در رويش نگاه
  • جوهري بدهد که در روي جهان
    همچنان جوهر نه بيند کس عيان
  • شاه جوهر در دلت گشته مقيم
    تو چنين افتاده اينجا اي سقيم
  • جوهر عشقش چو در بازار کرد
    هر که خواهد جان بران ايثار کرد
  • يکزمان در سوي بازار آي تو
    از وجود خويشتن باز آي تو
  • جوهر شاه جهان آري بدست
    بگذر از وي تا شوي در نيست هست
  • جمله يکره بود در بازار او
    مختلف افتاده راه جست و جو
  • جوهري عشق مي گويد ترا
    چند پيچي خويش را در ماجرا
  • جوهرت را پيش کش کن جان نثار
    بعد از آن مردانه شو در زير دار
  • تا مراد خود بيابي در جهان
    بگذري از اين جهان و آنجهان
  • گر ترا سهمي دهد آن جايگاه
    جان خود ايثار کن در پيش شاه
  • گر ترا او آزمايش مي کند
    در فنا آنگه فزايش مي کند
  • هر چه داري جملگي در باز تو
    از وصال شه بکل مي ناز تو
  • جوهر ذاتست در کلي همه
    جمله عالم زين سخن بر دمدمه
  • گر تو اين راز اندرين جا پي بري
    در زمان از هر دو عالم برخوري
  • چون تو مرد راه بين آيي بحق
    در جهان جاودان گيري سبق
  • در تو آز و آرزو تلبيس تست
    صورت حسي بکل ابليس تست