167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

اشتر نامه عطار

  • مرتضي اسرار احمد کل بيافت
    گرچه در آخراز انسان ذل بيافت
  • مرتضي او را بجان تصديق کرد
    جان خود در ورطه تحقيق کرد
  • مرتضي بيشک خدا را يافته
    نه چو ما در شوق دنيا تافته
  • او همه شرح ره تحقيق کرد
    تا جهاني در جهان توفيق کرد
  • گر نه او بودي سخاوت را نشان
    کي بدي در روي عالم مهر شان
  • خواب و بيداريشان هر دو يکيست
    خواب صورت بين هميشه در شکي است
  • اي من از تو تو ز من در کل حال
    اي مرا کلي مراد لايزال
  • هست اين ره پر ز درد و پر ز رنج
    رنج بگذاري در آيي سوي گنج
  • اين جهان را ترک گيري در خوري
    تا برون آئي ز نيکي و بدي
  • چند در صورت شويد از هر صفت
    معرفت آنجاست آنجا معرفت
  • معرفت را زين جهان حاصل کنيد
    خويشتن در آن جهان واصل کنيد
  • صورت خود در ميان آريد کل
    وارهيد و بگذريد از عين ذل
  • اين جهان را کل فرا خواهيد دهيد
    منت حق در ميان جان نهيد
  • هر چه آن از حق يقين آمد بگفت
    در معني جملگي يکسر بسفت
  • چون محمد رفت از صورت برون
    جان ما افتاد در درياي خون
  • روز و شب هم صحبت او بوده اي
    روز و شب در صحبتش آسوده اي
  • ذات او با حق يکي بد در صفت
    پر بد از ادراک و علم و معرفت
  • گفت در خواب اينسخن با من بر از
    من بخواهم گفت اين اسرار باز
  • گر بداني پيش کس هرگز مگو
    تا نباشد در ميانه گفت و گو
  • گر تو اين اسرار داري در نهان
    روي بنمايد حقيقت جاودان
  • گر تو اين اسرار داري راهبر
    بعد از آن در قرب جانت راه بر
  • تا نگردد چشم دل بيناي راه
    کي تواني کرد در رويش نگاه
  • راز را در ياب آنگه باز شو
    از مقام زاغ تو شهباز شو
  • سيب در آئينه ها پيدا شود
    همچو جان و جسم و دل يکتا شود
  • چون تو در آئينه هرگز ننگري
    از همه کون و مکاني برتري