167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

اشتر نامه عطار

  • اين بگفت و گشت ناپيدا ز چشم
    در گذشت از نزد من دور از دو چشم
  • لشکري کردم بسي از هر کنار
    عز خود در ذل کردم اختيار
  • در بن اين گور مي برم بسر
    عاقبت چون عمر من آمد بسر
  • زين جهان بيوفا بيرون شدم
    خاک گشتم در ميان خون شدم
  • دفن کردندم در اينجا زير خاک
    تا چه آيد بعد از اين از حي پاک
  • پس عصا در گور زد گفتا که قم
    روح گرداي خاک پس از جابجم
  • اي زدم دم در دميده خاک را
    زنده کرده خاک روح پاک را
  • اي بتو زنده شده جان در تنم
    اي بتو بينا دو چشم روشنم
  • جمله گفتند اينزمان در پيش کوه
    چشمه اي آري برون تو باشکوه
  • گفت عيسي کين دگر خود راست شد
    از خدا افزون در ايشان کاست شد
  • پس عصا در دست خود محکم بداشت
    هر دو چشم خويشتن بر که گماشت
  • اين بگفت و زد عصا بر سنگ کوه
    کوه در ارزش درآمد باشکوه
  • هست اين آب از بهشت جاودان
    بر مثال آب حيوان در جهان
  • صاحب تفسير و اسرار و قلم
    در ميان قوم گشته چون علم
  • خلق گفتند آنزمان در گفت و گو
    هر چه ميگويد جواب آن بگو
  • روشنم گردان و با من باز گوي
    در معني بر فشان و راز گوي
  • از جلال خود نظر بر وي فکند
    آتشي از شوق خود در وي فکند
  • جوهري بد از لطافت روشني
    ذات خود پيدا در آن بد بي مني
  • در طلب آمد پس آنگه جوش کرد
    جرعه از جام جلالش نوش کرد
  • در طلب بر خود بگشت او هفت بار
    هفت پرگار فلک شد آشکار
  • همچنان در جلوه بود آن نور پاک
    پس نظر افکند از بالا بخاک
  • نور پيدا گشت و شد ظلمت نهان
    کرد پيدا نور در روي جهان
  • اصل و فرعي در ميان آمد پديد
    تا همه روي جهان آمد پديد
  • خاک و آتش سخت در پيوست کرد
    تا از آن روي زمين را سخت کرد
  • آفتاب از وي قمر بستد روش
    يافته در دور گردون پرورش