نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
هفت اورنگ جامي
رخت
در
دار ملک دينم نه
جاي
در
کشور يقينم ده
کس نيابد
در
او نبشته خطي
که نه
در
ضمن آن بود سخطي
داشت از
در
دهانش درجي پر
واندر آن درج درج سي و دو
در
چرخ
در
خدمتش رضا جوي است
بر
در
دولتش دعاگوي است
هم
در
او جاه و حشمت دنيا
هم
در
او عز و دولت عقبا
مي کند
در
همه مراتب سير
مختفي
در
حجاب صورت غير
ناگهان مردکي دويد از
در
کرده
در
گوش شيخ و ياران سر
در
به
در
کو به کو بسي شتافت
هيچ جايي به از مناره نيافت
در
به
در
کو به کو بجوي او را
هر کجا يافتي ببوي او را
چوب را
در
ميانه کاري نيست
در
کف چوب اختياري نيست
ور نه
در
دست زيد نبود کار
نيست
در
فعل و ترک آن مختار
هر دو
در
پله بها همسنگ
هر دو
در
حله صفا يکرنگ
مبتني بر مناسبت
در
ذات
يا
در
اسماء ذات و فعل و صفات
هر چه شان
در
ضمير مي گرديد
همه
در
لوح چهرشان مي ديد
اختلافي که
در
صفات و شئون
بود
در
مستقر عز بطون
اثرش
در
يکي دوا و علاج
در
دگر مايه فساد مزاج
بگذار از خويش و
در
خداي گريز
بگسل از خويش و
در
خداي آويز
زانکه شرط اذا مرضت چو گفت
در
جزا
در
فهو يشفين سفت
روي تعظيم خود
در
او کرده
مهر او
در
درونه پرورده
روي
در
روي او بود هيچ کس
نيست
در
قبله مصلي و بس
گر چه
در
هر جهت بود موجود
ليک
در
يک جهت شود مسجود
ره ز شط
در
محيط ببريدن
هست
در
شط محيط را ديدن
هر ملک را
در
او مثالي هست
که دهدشان
در
آن مقالي دست
نيست
در
راه دين وظيفه او
غير وسواس
در
نماز و وضو
گر چه نبود سرف
در
آب روان
هست
در
نقد عمر اي نادان
کس چو تو
در
سراي بيم و اميد
ريش
در
آسيا نکرد سفيد
هر چه
در
جزو هست
در
کل هست
جزو را کوته است از کل دست
نيست
در
هيچ جزو کل به کمال
هست
در
کل جميع اجزا حال
صورت نيک و بد نوشته
در
او
سيرت ديو و دد سرشته
در
او
هر چه
در
گنج کنت کنز نهان
بود،
در
وي خدا نمود عيان
مي کند همچو او فغان و نفير
در
به
در
کو به کو که دزد بگير
«بي » چو آمد پديد الف
در
بسم
مختفي گشت همچو جان
در
جسم
رسن آمد کزين نشيمن پست
به
در
آيي
در
آن رسن زده دست
در
عبارت بود دو صيغه ولي
در
حقيقت بود به يک معني
در
بر اهل زمانه
در
بندي
جا بجز کنج خانه نپسندي
رستن از يار بد بود دشوار
در
ببندي
در
آيد از ديوار
گفت ازان بازيي نبينم به
که تو
در
دشت باشي او
در
ده
هر که
در
کوفت باد مي سنجد
زانکه مو
در
ميان نمي گنجد
چشم جان
در
شهود شاهد غيب
پا به دامن کشيده سر
در
جيب
زو هراسي فتاد
در
دل من
زانکه
در
بسته بود منزل من
در
بدايت ز توست سير رجال
در
نهايت به سوي توست مال
شيخ
در
خواب و مفسدک بيدار
شيخ بيکار و مفسدک
در
کار
هر چه
در
غيب ذات باطن بود
در
شهادت ظهور کرد و نمود
خر مگو استري جوان و روان
سخت
در
راه و تند
در
ميدان
هر که جان
در
متابعت
در
باخت
حکم يحببکم الله ش بنواخت
اهل حاجت چو حاجيان پيوست
زده
در
حلقه
در
او دست
دود
در
خانه اي که راه کند
در
و ديوار آن سياه کند
بنگر
در
نماز وقت عمل
که جماعت
در
او بود افضل
پايش از جاي شد
در
آب فتاد
پوستين زان خطا
در
آب نهاد
صد و چار است
در
خبر مذکور
ليکن آن را
در
آن مدان محصور
صفحه قبل
1
...
358
359
360
361
362
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن