167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

اشتر نامه عطار

  • ناگهان در خواب اندر خواب ديد
    صورتي چون ماه و خور گشتي پديد
  • خواست تا او را بگيرد در کنار
    کرد از وي ناگهان حوا کنار
  • غيرت حق در وجودش کار کرد
    بعد از آن انديشه بسيار کرد
  • آنچه آدمرا بخوابش مي نمود
    در زمان از صنع او پيدا ببود
  • آدم از آن خواب خوش ناگه بجست
    در دو چشم خويش ماليد او دو دست
  • آدم از عزت چنان در عز فتاد
    تاج بر فرق جهاندارش نهاد
  • هر زمان در منزلي و گوشه
    پيش او مي رست هر جا خوشه
  • مانده حيران دررخ آن دلنواز
    در حقيقت بود اندر عين راز
  • ليک ابليس لعين در جست وجوي
    خوار و ملعون گشته رفته آبروي
  • جان او در تف نار افتاده بود
    کار او بس خوار و زار افتاده بود
  • بر در جنت نشست او، سالها
    تا همه معلوم کرد احوالها
  • بود در پهلوي حوا شادمان
    بد نشسته بر سر تخت روان
  • هر کجا ابليس مي شد از نخست
    يک دو سه خوشه در آنجا مي شکفت
  • خواست تا او را برد از ره برون
    فعل مس الجن، باشد در جنون
  • هر چه هست و بود و آيد در وجود
    شبنمي دان آن هم از درياي جود
  • يفعل الله مايشا حق گفته است
    در اين اسرار معني، سفته است
  • هر چه حق خواهد بباشد در زمان
    بي خبر زين راز آمد جسم و جان
  • هر چه حق خواهد کند در قادري
    اين بدان اي بيخبر گر ناظري
  • در ازل او سر يکايک ديده است
    اين کسي داند که صاحب ديده است
  • در ازل بنوشت هم خود باز خواند
    خود براند از پيش و هم خود باز خواند
  • در ازل حکمي که رفته آن بود
    مرگ را آخر درين تاوان بود
  • هر که خواهد برگزيند از ميان
    جهد کن تا خود نه بيني در ميان
  • عاقبت چون حکم ايزد کار کرد
    آدم انديشه در آن بسيار کرد
  • چون قضاي رفته بد گندم بخورد
    ناگهان افتاد در اندوه و درد
  • از بهشت عدن ما بيرون شويد
    همچنان در نزد خاک و خون شويد