167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

اشتر نامه عطار

  • از معاني موحد باشد اين
    گر ببيند هم مکانرا در مکين
  • گر هزاران کاس بر آب آوري
    آن زمان در اندرونش بنگري
  • در سوي باغي اگر آبي رود
    هر درختي را از آن تابي بود
  • بود ابليس لعين از نور و نار
    آدم از روي حقيقت در غبار
  • چون عزازيل آدم خاکي بديد
    بعد از آن خود را در آن پاکي بديد
  • هر که او خود را ببينند در ميان
    بر کنارست از صفاي صوفيان
  • علو و سفلم در بهشت جاودان
    نور تحقيقم عيان اندر عيان
  • سالها گرديده ام شيب و فراز
    تا قبولم در ميان عز و ناز
  • آنچه من دانم در اين خاک اي لعين
    سر اسرار هويدا و يقين
  • چون نيامد در نظر اين خاک راه
    کار خود کردي عزازيلا تباه
  • حق تعالي گفت اي جاسوس راه
    چند خواهي کرد در آدم نگاه
  • تو کجا دريابي اين اسرار ما
    گرچه سرگردان شدي در کار ما
  • ليک بر اسرار، ما داناتريم
    عالم الاسرار در خشک و تريم
  • سجده کن يا لعنتم کن اختيار
    تا مکافاتت کنم در روزگار
  • آسمان ديد و زمين و چرخ و ماه
    کرد در اشيا يکايک او نگاه
  • در تماشاي بهشت او باز ماند
    حق تعالي از ميان جان بخواند
  • عشق آمد پرده از رخ برگرفت
    آدم بيچاره را در بر گرفت
  • در خطاب آمد که درياب آدمي
    تا ابد چشم و چراغ عالمي
  • خويش را بشناس در زير و زبر
    سجده کردندت ملايک سر بسر
  • در زمين و آسمان لشکر تراست
    جسم و جان و جزو کل يکسر تراست
  • باز چون در راه حق بالغ شدي
    تا ابد از جسم و جان فارغ شدي
  • اي دل آدم بتو گشته سرور
    غرقه گشته در ميان نار و نور
  • گر نه او بودي شفاعت خواه تو
    کي شدي پيدا در اين جا راه تو
  • آدم از آن شوق بيهوش اوفتاد
    در نبود و بود، خاموش اوفتاد
  • يکزمان در خواب شد بيهوش او
    بود از آن مستي عجب مدهوش او