167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

هيلاج نامه عطار

  • تو قطب جمله کون و مکاني
    ز کون اين لحظه در کون و مکاني
  • کنون از پرده خواهم رفت بر در
    تو درپرده نشين اکنون و برخور
  • کنون ايشيخ در عين اليقين باش
    چو مردان هر زماني پيش بين باش
  • کنون عين اليقين داري در اينجا
    مرا مگذار ضايع شيخ دانا
  • از آن تکرار ميگويم دمادم
    که تو داري حقيقت کل در آدم
  • تو صورت گوشدار و عين تقوي
    که در وي نام قطبي سوي دنيا
  • منم اکنون شده در سوي بغداد
    کنون بدرود باش و دار برياد
  • در اينمعني که او ديده است گفتم
    بچشم سر ازو اکنون شنفتم
  • چو ميداند زبان جمله اين را
    زبان اوست در عين اليقين را
  • من اين ديد دگر بسيار ديدم
    وليکن در يکي دلدار ديدم
  • جنيد اينست بيشک عين دلدار
    دگر او را در اينمعني مپندار
  • چو وصل او را در اينجا منکشف شد
    دل و جانش بجان متصف شد
  • بصورت ليک جانست او در اسرار
    ز اسرار است او اينجا خبردار
  • که روي او يقين فر الهي است
    ورا در کل کمال پادشاهي است
  • جنيد راهبر گفت ايجهان بين
    توئي در عصر ما راز عيان بين
  • کنون در ملک عالم کن نظر باز
    مشايخ چند هستند ايسرافراز
  • همه واصل بدند و کار ديده
    در اينجاگه جمال يار ديده
  • همه در وصل خود صورت نگهدار
    ز بهر دعوت ايشان نمودار
  • در اينجا آمدند از کار سازي
    خدا بخشيد هر يک سرفرازي
  • چو خورشيد است او در نور اينجا
    که نور اوست کل مشهور اينجا
  • سعادت مرو را بخشيده بد حق
    در اينجا او بگفته بد اناالحق
  • اگر حق است حق در جمله راز است
    حقيقت را هميشه چشمم باز است
  • چو ميدانم که در شرع جهاندار
    حقيقت گفت بد کرديم بردار
  • در اينساعت که بر دار است اينجا
    کجا از ما خبر دارست اينجا
  • خدا پاک و منزه در حقيقت
    کجا گنجد درين عين طبيعت