167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

هيلاج نامه عطار

  • چنان خواهم که با من راز گوئي
    سؤالم در شريعت باز گوئي
  • چو من با شرع تو در ناز و سوزم
    ز نور شرع اينجا برفروزم
  • در اول چون بگفتي مر مرا باز
    ز اصل و فرع اينجا صاحب راز
  • ز جان کردم حقيقت سير در خويش
    حقيقت جان بود از جسم درويش
  • توئي هم اصل و هم فرعي هميشه
    حقيقت در يقين شرعي هميشه
  • مرا ده از براي خود حقيقت
    جوابي خوب در راه شريعت
  • گرامي انبيا همچون تو بردار
    در اينجا آمد از بهرت نمودار
  • در اينمعني بگو تا چيست خورشيد
    مرا اينست اينجا گاه اميد
  • حقيقت انبيا اين کوست بردار
    در اينجا رفت بيشک تا بر يار
  • چو عيسي پايداري کرد با ما
    در اينجا گاه آمد فرد با ما
  • تو ميپرسي که من بد بودم اينجا
    ابا او زانکه معبودم در اينجا
  • چهارت چرخ سوي شيب و بالا
    تو اينجا باز مانده در سوي ما
  • اگرچه بود اينجا پاکباز او
    يقين در عشق آمد بي نياز او
  • چو اندر پاکبازي گشت آگاه
    وصال ما در اينجا يافت آنشاه
  • وصال ما در اينجا يافت تحقيق
    ز سوي حضرت ما يافت توفيق
  • چو جان عيسي بيکدم در فکند او
    گشاده بيشکي از بند بند او
  • چو در چارم بيک سوزن باستاد
    حقيقت باز ماند از آتش و باد
  • کنون عيسي حقيقت بايزيد است
    که در وي پايدار کل پديد است
  • اگر چون من برون آيي تو روشن
    تو بندي دل در اينمعني بسوزن
  • نمائي هيچ جائي در افق باز
    شوي ذات من آنگاهي سرافراز
  • در آنجا هيچ نيست و جملگي هست
    وليکن تا شوي اينجايگه پست
  • در آنعالم قدم زد همچو منصور
    از آن از دار کل افتاد او دور
  • در آنحضرت چو ديدم باز اينجا
    درون من يکي شد باز اينجا
  • همه در دست من گريان و زارند
    همه از شوقم اينجا بيقرارند
  • چو از صورت برونش آوريدم
    شود من من در او اينجا پديدم