167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

هيلاج نامه عطار

  • محمد با علي ذات خدايند
    که دمدم راز در جان مينمايند
  • چو از احمد بحيدر در رسيدي
    حقيقت هر دو يکي ذات ديدي
  • ايا سالک اگر تو مرد راهي
    حقيقت واصلي در عشق خواهي
  • ره احمد گزين و سر توحيد
    که بگشايد ز وصلت ناگهي در
  • مبين چيزي مجو جز ذات ايشان
    نظر ميکن تو در آيات ايشان
  • که گفت اينجا اناالحق در نموار
    که نو ميگوئي اينجا بر سر دار
  • من از حيدر يقين گفتم عيانم
    اناالحق هست در شرح و بيانم
  • حقيقت لو کشف برخوان ز حيدر
    کز آن بگشايدت شبلي يقين در
  • دگر از حيدر کرار اينراز
    بگفتم لو کشف در اين يقين باز
  • تو اينمعني کجا داني نکوئي
    که در ميدان فتاده همچو گوئي
  • کسي داند که همچون من شود حق
    بگويد در اناالحق راز مطلق
  • چو من واصل شود در جزو و کل او
    کشد چون من بکلي عين ذل او
  • هر آنکس کو شود واصل چو من باز
    بيابد در درون انجام و آغاز
  • منم انجام با آغاز ديدي
    در اينجا روي جانان باز ديدي
  • منم اينجا بديده اصل فطرت
    رسيده در مکان قرب و عزت
  • منم اينجا با حقيقت چون قمر گم
    شده خورشيد را در عين قلزم
  • منم اينجا سما و مر ستاره
    بنورم جمله ذره در نظاره
  • منم اينجا فلک گردان نموده
    همه کوکب در او حيران نموده
  • منم اينجا حقيقت در و دريا
    نموده هر نفس صد شور و غوغا
  • تو اي شبلي حقيقت راز داري
    ستاده اين زمان در پايداري
  • کجائي در کجائي من که باشم
    اگر از وصل آيي من که باشم
  • حقيقت من رآني دان در اينراز
    حقيقت پرده همچون من برانداز
  • توئي من من توام اينجا حقيقت
    کنم خود را در اينجا با شريعت
  • چو در ذاتم يقين توحيد پيداست
    مرا چندين هزاران شور و غوغاست
  • از آنجا کامدم اينجا بديدم
    يکي بد در کمال خود رسيدم