167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • نگه خون گشت در چشمم زبس ناديدني ديدم
    الهي هيچ کس آيينه در بازار نگشايد!
  • در ته خاک همان گردش خود را دارد
    آسيايي که در او آب بقا مي افتد
  • شيون دل بود از چشم، که در خانه صدا
    دايم از رهگذر حلقه در مي پيچد
  • مانع رزق مقدر نشود در بستن
    در رحم روزي اطفال مهيا گردد
  • هرکه قانع به در دل نشود از درها
    از پريشان نظري حلقه هر در گردد
  • آه مظلوم اثر در دل ظالم نکند
    در سيه خانه کجا دود نمايان گردد؟
  • سخن عشق کند در دل افسرده اثر
    مرده در گور اگر زنده به تلقين گردد
  • چشم خورشيد که در خيره نگاهي مثل است
    در گلستان تو پوشيده نظر مي گردد
  • در شکرزار قناعت نبود تلخي عيش
    خاک در حوصله مور شکر مي گردد
  • صائب آن کس که بود خواب گران در بارش
    در بيابان طلب سنگ نشان مي گردد
  • شمع در جامه فانوس نماند پنهان
    هرچه در دل بود از جبهه عيان مي گردد
  • صبر در عشق ز دلها سفري مي گردد
    کوه در راه طلب کبک دري مي گردد
  • عشق گرديد هوس در دل سودا زده ام
    ديو در شيشه عشاق پري مي گردد
  • سخن پاک بود در طلب سينه پاک
    که گهر در صدف پاک گهر مي بندد
  • کار چون در گره افتد به دعا دست برآر
    شانه در عقده گشايي يد طولي دارد
  • مي در آن لعل گهربار تماشا دارد
    آب در گوهر شهوار تماشا دارد
  • چشم پرکار تو در پرده بيانها دارد
    در تبسم لب جان بخش تو جانها دارد
  • چند در صومعه محشور بود با پيران؟
    آن که در کوي خرابات جوانها دارد
  • حسن در خانه زين جلوه ديگر دارد
    در نگين خانه، نگين جلوه ديگر دارد
  • در ته پرده ز جوهر بودش چين جبين
    گر چه آيينه در خانه بازي دارد
  • تو که در خانه آيينه نداري آرام
    در دل و ديده من خانه کجا خواهي کرد؟
  • صائب از وادي در يوزه دلها مگذر
    که پريشان نشد آن کس که در دلها زد
  • هرکه در دامن ارباب نظر دست نزد
    غوطه زد در دل دريا، به گهر دست نزد
  • نيست در کار، شتاب اينهمه در سوختنم
    با سپند آتش سوزان نفسي مي سازد
  • در حريمي که گل روي اياغ افروزد
    خار در ديده آن کس که چراغ افروزد