167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

هيلاج نامه عطار

  • مکن هستي و در عين ادب باش
    مکن اسرار ما ايشيخ دين فاش
  • تو گر اينجا خوري از خود بميري
    ولي در ذات من هرگز نميري
  • ادب داران ما در عين تقوي
    مرا ديدند اندر عين دنيا
  • ادب داران ما دو خود رسيدند
    جمال ما در اينمعني بديدند
  • ادب داران ما واقف نبودند
    يقين در عشق ما واصف نبودند
  • صفات ذات ايشان جمله مائيم
    که در ايشان جمال خود نمائيم
  • کسي کز ما در اينجاگاه دم زد
    حقيقت کام ديد از ما چو بستد
  • خداوند نهان و آشکارم
    که در هر جايگه بي گفت يارم
  • يکي داند مرا در بي نيازي
    کنم او را حقيقت کارسازي
  • يکي داند مرا در جمله پيدا
    من او را باشم اينجاگاه پيدا
  • يکي داند مرا در پادشاهي
    ورا بخشم من او را دستگاهي
  • چو مقصود تو اندر اصل مائيم
    که بود خويش در کل مينمائيم
  • حجابت دور گردانم در اينجا
    که من درد تو و درمانم اينجا
  • دوا کن درد و بنگر در درونت
    که بنموده است يار رهنمونت
  • دوا کن درد و بنگر در رخ يار
    که درمانت شود کلي پديدار
  • تو تا واصل نگردي در بر يار
    دواي درد کي آيد پديدار
  • دواي درد تو ديدار يار است
    که در جان و دل تو آشکار است
  • دواي درد تو اويست بنگر
    که در تو هست اينجا يار ناظر
  • دواي درد تو اويست الحق
    که اينجا ميزند در تو اناالحق
  • به از ايندم دم ديگر دهد دست
    که در ديدار تو ياراست سرمست
  • به از اين دم که جانانست با تو
    يقين در پرده اعيانست با تو
  • تو با ياري و يار اينجاست پيدا
    ترا در جان نموده روي زيبا
  • از آن در درد ياري زار و مجروح
    که ني دل بيني اينجاگاه و نه روح
  • دوايت آنزمان آيد ز توحيد
    که در يکي شوي از عين تقليد
  • دوايت آنزمان باشد که در ذات
    حقيقت محو آري جمله ذرات