167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

هيلاج نامه عطار

  • سرانجامت چنين خواهد بدن شيخ
    در آخر کل يقين خواهد بدن شيخ
  • بمير از خويش تا باقي بماني
    نظر در منظر ساقي بماني
  • بمير از خويش تا يابي بقايت
    که در مردن بيابي کل لقايت
  • بمير از خويش شيخا حق به بين هان
    حيات اينجاست در ين اليقين هان
  • چو مي خوردي بمير از خويش اينجا
    که بيني جملگي در خويش اينجا
  • بسي خوردند و در عين وصال اند
    ز زخم تيغ تيز اينجا ننالند
  • يکي گردد در اين بازار معني
    اناالحق گويد او بر دار معني
  • ز جام آخرم کن مست ساقي
    مرا داد و در آنم کرد باقي
  • نبود و بود گشتم در ميان من
    نظر کردم همه کون و مکان من
  • اگر از عشق بودي رهبر اينجا
    کجا بگشود مي من بي در اينجا
  • دو جوهر دان تو عقل و عشق در خود
    وليکن عقل بيند نيک يا بد
  • ازين هر دو اگر آگاه گردي
    يقين دانم که تو در راه مردي
  • جهان ترسان بود از بود خود او
    نديده در عيان معبود خود او
  • نيارد راه بردن در سوي شاه
    نباشد همچو عشق از يار آگاه
  • چنان در نقل و تقليد است مانده
    بسي رو کرده اندر ره بمانده
  • دريندار فنا خوش مست و ناخوش
    دمادم ميشود در عشق سرکش
  • دمادم معرفت ميگويد از يار
    که خود را در ميان رد پديدار
  • دو پاي او يقين در چه بمانده
    بسي رو کرده اندر ره بمانده
  • که در عرفان چنان دم ميزند او
    هميخواهد که عشقش بشکند او
  • اگر بگشايدش در آخر کار
    ورا از عشق راز آيد پديدار
  • ز قرآن گر برد ره عقل در کل
    برون آيد يقين از رنج و از ذل
  • ز قرآن گر برد ره سوي جانان
    يکي بيند همه در کوي جانان
  • ز قرآن گر برد ره در عيانش
    يکي باشد همه شرح و بيانش
  • ز قرآن ره برد گر سوي آندوست
    برون آيد ز مغز ايدوست در پوست
  • ز قرآن گر برد ره در خدائي
    ابا عشقش بود کل آشنائي