167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • در تجرد رشته واري از تعلق سهل نيست
    سوزني در راه عيسي سد آهن مي شود
  • شوخترشد چشم مست يار در دوران خط
    گرچه در فصل بهاران خواب سنگين مي شود
  • سيل را خاشاک در زنجير نتواند کشيد
    در بهاران بند از ديوانه مي بايد گشود
  • بستگي کفرست در آيين واصل گشتگان
    از کمر زنار در بتخانه مي بايد گشود
  • عشق نارس بود تا در شيشه افلاک بود
    اين شراب خام آخر در کدوي من رسيد
  • وقت مجنون خوش که پا در دامن صحرا کشيد
    در سواد اعظم چشم غزالان واکشيد
  • پاي در دامان تسليم و رضا بايد کشيد
    اطلس افلاک را در زير پا بايد کشيد
  • در دل شبها به عذر روسياهي گاه گاه
    قامتي چون شمع در محراب مي بايد کشيد
  • در سياهي مي کند مي کار آب زندگي
    در دل شبها شراب ناب مي بايد کشيد
  • آه ازين غفلت که در آغوش دريا هر نفس
    گردني در انتظار بحر مي بايد کشيد
  • تا تواني آرميدن در زمستان زير خاک
    در بهاران دانه اي چون مور مي بايد کشيد
  • بزم چون پرشور باشد مطربي در کار نيست
    باده در گلبانگ نوشانوش مي بايد کشيد
  • خودنمايي راست صد زخم نمايان در کمين
    در هواي تير، گردن چون نشان نتوان کشيد
  • سنگ نااهلان درستي در سراپايم نهشت
    وقت مجنون خوش که پا در دامن هامون کشيد
  • چشم شرم آلود هجران مي کشد در عين وصل
    ديده بادام در آغوش شکر شد سفيد
  • در جواب تلخ دادن ترشرويي مي کنند
    چون شود در عهد اين بي حاصلان سايل سفيد؟
  • ماهرويان بس که در هر کوچه جولان مي کنند
    ماه نتواند شدن صائب در اصفاهان سفيد
  • با گرانان صائب از راه سبکروحي در آي
    بيشتر از چوب مي دارد در سنگين کليد
  • در شمار خودفروشان است در بازار حشر
    کشته اي کز دست و تيغش خونبها دارد اميد
  • در غريبي مي نمايد خويش را فکر غريب
    بوي گل را در برون گلستان بايد شنيد
  • اين غزل را تازه صائب در قلم آورده است
    در نوشتن دوستان بر يکدگر سبقت کنيد
  • فصل گل در خانه بودن عمر ضايع کردن است
    با حريفان موافق روي در بستان کنيد
  • سرايت مي کند آه ضعيفان در قوي حالان
    نبخشايد به شيران برق چون در نيستان افتد
  • به ناسازي سري در حلقه سوداييان دارم
    که در مغز آتشم از روغن بادام مي افتد
  • در آن محفل که دلهاي سخنگو روبرو باشد
    زخاموشي گره در رشته صحبت نمي افتد