167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

هيلاج نامه عطار

  • وگرنه دزد راهي تا بداني
    زدي ايندم تو آندم در نهاني
  • چو در اينجايگه من دزد راهم
    کنون بنگر که اندر دار شاهم
  • چنان فرموده ام در سر قرآن
    حقيقت سر اينمعني فرو خوان
  • رضاي ماست اينجا سر بريدن
    ره جانان بود در سر بريدن
  • حقيقت اين چنينم آرزويست
    ز بهر اينزمان در گفت و گويست
  • زبان دارد گنه در حکم احمد
    که اين يک نکته ميگويد چنين بد
  • منم با تو تو با من راست گوئي
    در اينمعني دگر اينجا چه جوئي
  • ز ديدارم نمود راز ديدي
    مرا در پرده جان باز ديدي
  • چو من در پرده جانت عيانم
    ولي از چشم صورت بين نهانم
  • ابا تو گفته ام در پرده هر راز
    بگفتم با تو کاين پرده برانداز
  • مرا در پرده ديدي ناگهان تو
    نمودي راز با خلق جهان تو
  • نمودي مر مغز ذاتم در تن خويش
    حجابت رفت اينجاگاه از پيش
  • ترا زين گفتن بيهوده معني
    که با ما ميکني در عشق دعوي
  • تو دعوا ميکني معنيت بايد
    در اينجا گر نه اين دعويت بايد
  • نداري طاقت جامي فنا شو
    ابا ما در ميان جان بقا شو
  • نداري طاقت جامي چه گوئي
    کنون در هرزه اندر گفت و گوئي
  • کنم رسوا زبانت را به بيرون
    کنم اندازم اندر خاک و در خون
  • در آتش رفت خواهي زار و سرمست
    ابي پا و زبان منصور بي دست
  • هر آنکو در ره ما غرق خون شد
    ابا مادر تمامت غرق خونشد
  • هر آنکو در ره ما يافت بوئي
    کنم گردان سرش مانند گوئي
  • اگر خواهي گذشت از سر در اينجا
    کنم با ذات خود ذات تو يکتا
  • مگر آنک از وجود آئي تو بيرون
    بيا بي ذات خود را غرقه در خون
  • کنون منصور فردا راز بيني
    مرا در جمله اشيا باز بيني
  • چو يارم اين پيامم دوش گفتست
    در اسرار با ما دوش سفته است
  • حقيقت آنکه جانان گفت با من
    ز دستم شد در اينجا راه روشن