167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

الهي نامه عطار

  • سگم خوان و مران زان آستانم
    که در کوي تو بس يک استخوانم
  • در اول روز ميشد بشر حافي
    ز دردي مست اما جانش صافي
  • مگر يک پاره کاغذ يافت در راه
    برآن کاغذ نوشته نام الله
  • در آنشب ديد وقت صبح خوابي
    که کردندي بسوي او خطابي
  • دهانرا در بلاغت برگشادم
    توکل بر تو و تقصير بر خويش
  • ميفکن خاطرم در فکر و تعويق
    که تا آخر کنم اين داستانرا
  • ز رحمت يک نظر در کار ما کن
    که تا مطلوب جانم حاصل آيد
  • کرامت کن عطيت هاي خويشم
    مرا در وصف وحدت ترجمان ده
  • بکام دل زبان را بر گشايم
    در الحان آورم طوطي جانرا
  • اگر مشکم همه کافور گردم
    خدايا در زبان من صواب آر
  • يکي شکر مرا آلاف گردان
    مرا در حضرت خود کامران دار
  • ز کژ گفتن زبانم در امان دار
    مرا توفيق ده تا حمد خوانم
  • کنم از حمد و از تمجيد و تحميد
    بنالم همچو بلبل در بهاران
  • کنم روح و روان اين آب و گل را
    برآرم دست دعوت در مناجات
  • بزاري گويم اين قاضي حاجات
    مرا در حمد خود صاحب قران کن
  • زبان من چو شعر من روان کن
    روان کن کار من در کامراني
  • قلم در نامه کردار ما کش
    اگر بر ما ببخشائي کريمي
  • تو کردي عفو ازيشان پادشاها
    ز ما بيچارگان گر در گذاري
  • زبان در ذکر مي داريم پيوست
    ثناي ذات پاکت مي سرائيم
  • زبان در شرح ذکرت مي گشائيم
    بصد فرياد و واويلا ز زاري
  • از آن رو در پناهت مي پناهيم
    دعاي ما اجابت کن الها
  • از آن کو مي دهد اين را تمامي
    قدم در کلبه احزان ما نه
  • خرد در وصف ذاتش گنگ و لالست
    زمين و آسمان از اوست پيدا
  • فلک بالا زمين در پستي اوست
    ز وصفش جانها حيران بمانده
  • درون جانها در گفت وگويست
    ز کنه ذات او کس را خبر نيست