167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

الهي نامه عطار

  • مکش در پاي پيل قهر زارم
    گه من دل زهره موري ندارم
  • چو نيست از رنج من آسايش تو
    که علت نيست در بخشايش تو
  • مدر از کرده من پرده من
    خطي در کش بگرد کرده من
  • نه آن کافر که او دين دار گردد
    در اول روز مرد کار گردد
  • خدايا گرچه در خون آمدم من
    همان انگار کاکنون آمدم من
  • چو در نزع اوفتاد آن مرد بسطار
    بياران گفت اين قوم نکونام
  • پس آنگه روي را در خاک ماليد
    بسوز جان و درد دل بناليد
  • نه گبري کو در اين دم بازگردد
    بيک فضل تو صاحب راز گردد
  • ندارم در جهان جز نيم جان من
    ز درد او زباني ترجمان من
  • از او مي خواست چيزي مي ندادش
    بسي در پيش دکان ايستادش
  • دريغا جان ندارم صدهزاران
    که در پاي غمت ريزم چو باران
  • چو حرف ها و هو آيد بگوشم
    همه درها و هو و در خروشم
  • نيم آگاه کين کشتي تمامت
    فتد در قعر يا يابد سلامت
  • کنون در معرض اين دو مقامم
    از آن گريم که تا اهل کدامم
  • ولي اميد اين سرگشته آنست
    که حفظ حق در آندم حرز جانست
  • کاميني چون تو در روي زمين نيست
    چه ميگويم که غير تو امين نيست
  • که تا وقتي که درمانم تو داني
    در آن درماندگي با من رساني
  • که هان اي مرد بستان اين امانت
    که هر شب ميسپردي در ديانت
  • همي گويند اگر در اضطراريم
    وليک از حق تعالي شرم داريم
  • کنيزک گفت من گريان نه زانم
    که در حکم فروش تست جانم
  • چرا بر درگه غيريم ره بود
    چو درگاهي چنان در پيشگه بود
  • گر از طاعت ندارم هيچ روئي
    سپيدم هست در اسلام موئي
  • ز جان سوزي و دلسوزي چه خيزد
    ز موري در چنان روزي چه خيزد
  • که هر نيک و بدي کان از من آيد
    مرا ناکام غل در گردن آيد
  • مرا گر تو نخواهي کرد بيدار
    بخواب غفلتم در مرده انگار