167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان انوري

  • در کمين عدم گرت خصميست
    دهر در انتقامش اکنون باد
  • مهر آرد گرفته در دندان
    ديده آرد گرفته در منقار
  • دهر در مدحتت گشاده زبان
    چرخ در خدمتت ببسته کمر
  • موقف حشر چيست بارگهت
    در او در صرير نايب صور
  • در شبستان روزگار عزب
    در ملاقات و انبساط حذور
  • در مراتب آفتابت زيردست
    در معالي آسمانت پايمال
  • نقش کلکت همه در منظوم
    در نطقت همه وحي منزل
  • آنکه در تحت همتش افلاک
    وانکه در حبس طاعتش اجرام
  • در مجلس مذاکره علمست مونسم
    در منزل محاوره فضلست رهبرم
  • در نهاد از فلک نمودارم
    در علو از زمانه بيرونم
  • نه سؤالش در انتقام درشت
    نه جوابش در احترام سقيم
  • خردي در کفايت و دانش
    فلکي در جلالت و تعظيم
  • هم در کتف دايگان رضيع
    هم در شکم مادران جنين
  • در جنبش جيشش نهفته فتح
    چون موم در اجزاي انگبين
  • در دولت خصمش نهان زوال
    چون ياس در ايام ياسمين
  • در قلب چنان ورطه خشن
    در عين چنان فتنه سجين
  • سمر رسم تست در اقوال
    شکر شکر تست در افواه
  • در خدمتت اختياري نمانده
    در حضرتت جمع غوغا گرفته
  • گر خيالت نيامدي در خواب
    کس نديديت در جهان همتاي
  • آفتابش در سخاوت مقتديست
    واسمان را در کفايت مقتداست
  • نور در چشم دشمنت نارست
    نوش در کام حاسدت نيشست
  • عالمي در حمايت کف تست
    کف تو در حمايت خويشست
  • شکر شکر تو در افواهست
    سمر رسم تو در اطرافست
  • تير در حضرت تو مستوفي
    زهره در مجلس تو دفافست
  • چندان که مروتست در دادن
    در ناستدن هزار چندانست
  • هرچه در مجلس ملوک بود
    همه در کلبه خراب منست
  • جهان در آفتاب دولت تو
    وطن در سايه طوبي گرفته
  • در راه فريد کاتب فرزانه
    بگشاد شبي در تناسل خانه
  • ديوان باباطاهر

  • مثال کافرم در مومنستان
    چو مؤمن در ميان کافرستم
  • ديوان بيدل دهلوي

  • در شهد راحتند فقيران بوريا
    آسوده اند در شکرستان بوريا
  • در طلوع کمال (بيدل) ما
    ماه در هاله سها گردد
  • جهان در تماشاگه عرض نازت
    نگاهي در آئينه باليده باشد
  • ديوان پروين اعتصامي

  • در دفتر نفس درسها خواندي
    در مکتب مردمي شدي کودن
  • جز باد نبيختيم در غربال
    جز آب نکوفتيم در هاون
  • ديد در تله نو رنگين
    گردکاني در آهني پيداست
  • شاهنامه فردوسي

  • بيامد در بار دادن ببست
    به انبوه انديشگان در نشست
  • چو پوينده در زابلستان رسيد
    سراينده در پيش دستان رسيد
  • بيامد در دژ گشادند باز
    نديدند در دژ يکي رزمساز
  • چو کردند زنجير در گردنش
    بفرمود بسته به در بردنش
  • يکي شارستان کرد در سيستان
    در آنجاي بسيار خرماستان
  • ببايد در پادشاهي سپاه
    سپاهي در گنج دارد نگاه
  • گشادست بر ما در راستي
    چه کوبيم خيره در کاستي
  • پس روميان در همي تاختند
    در و دشت ازيشان بپرداختند
  • بداد وستد در کند راستي
    ببندد در کژي و کاستي
  • همه پاک در بارگاه تواند
    وگر در جهان نيکخواه تواند
  • ديوان خاقاني

  • در هندسه دست موسوي داشت
    در شعبده صنع ساحري ساخت
  • در رزم، يلان بي نبردند
    در بزم، سران بي کلاهند
  • از بس که زدم در سحرگاه
    آخر در آسمان شکستم
  • در حجله جام آسمان رنگ
    آن دختر آفتاب در ده
  • خار در ديده فلک شکند
    خاک در چشمه خور اندازد