167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

الهي نامه عطار

  • نه آهي کرده نه اشکي فشانده
    منم در کار تو حيران بمانده
  • مرا آگاه کن تا سر اين چيست
    که در محنت چنين خوشدل توان زيست
  • چو من مي ديدمش استاده در راه
    نبودم آن زمان از درد آگاه
  • بدل مي گفت اي پير سيه روز
    از اين قلاش راه دين در آموز
  • همه کار تو در دردين باژگونست
    ببين تا خود تو چوني او چگونست
  • بسي باشد که در دين اهل تسليم
    ز کمتر بنده اي گيرند تعليم
  • زبان بگشاد چون با خويش آمد
    که ما را رهبري در پيش آمد
  • الا اي راه بينان حقيقت
    در آموزيد از اين هندو طريقت
  • که مي داند که در هر سينه اي چيست
    ز چندين خلق داغش بر دل کيست
  • دلي کز داغ او آگاه گردد
    رهش در يک نفس کوتاه گردد
  • يکي حبشي بر پيغمبر آمد
    که توبه مي کنم وقتش در آمد
  • دگر ره گفت آن حبشي که آنگاه
    که بودم در گناه خويش گمراه
  • صلا در داد ياران را پيمبر
    که بشتابيد اي اصحاب يکسر
  • چو خالي نيست از عيب آدميزاد
    اگر عيبي ترا در راه افتاد
  • بپوشم تا بپوشد کردگارم
    که من بيش از تو در دين عيب دارم
  • رگ و پي همچو چنگش در فغان ماند
    چو خرما جمله مغزش استخوان ماند
  • اگر يک قطره شد در بحر کل غرق
    چرا ريزي از اين غم خاک بر فرق
  • چو اسکندر بزاري در زمين خفت
    حکيمي بر سر خاکش چنين گفت
  • بسي گرد جهان در گشته ام من
    براي اين چنين سر گشته ام من
  • اگر آنجا رسم ورنه در اين سوز
    بسي مي گردم از حيرت شب و روز
  • اگر پايم در اين منزل بماند
    دلم نا چيز گردد گل بماند
  • اگر دل هم در اين سودا بماند
    بکالوسي بدست ما بماند
  • چو از دردي تو هر دم سرنگون تر
    مرا تا چند گرداني بخون در
  • چو بو ايوب خود را خانه اي ساز
    چو خانه ساختي در نه بهم باز
  • اگر تو کافري ايمانت بخشد
    اگر در مانده اي درمانت بخشد