167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

الهي نامه عطار

  • اگر خواهي براي تو جهاني
    پديد آيد ز قدرت در زماني
  • در آن عالم نباشد مرغ از بيض
    سراي از خاره و آنگه حور از حيض
  • چو دل اينجا ز عشق او فروزي
    کجا در آتش دوزخ بسوزي
  • کسي گفتش مرو ديوانه اي تو
    که افتاد آتشي در خانه تو
  • چو سنگ و آهن افتادند در کار
    ز هر دو آتشي آمد پديدار
  • در آمد سوخته کز سوز مي زيست
    زبان بگشاد آتش گفت او کيست
  • چو صدق سوخته بشناخت آتش
    ز عالم دست با او کرد در کش
  • شريعت گفت چون برخيزي از راه
    منه در گور خشت پخته آنگاه
  • چراغي کز در حق نازنين است
    مثالش چون چراغ ياسمين است
  • اگر چه در مشقت مي بود زيست
    ز ما نازکتر و بيچاره تر کيست
  • چو مرد آن نامه بيند يک دو ساعت
    در او نه معصيت بيند نه طاعت
  • زبان بگشايد و گويد آلهي
    نوشته نيست در نامه چه خواهي
  • خطاب آيد که من عشاق خود را
    بنامه در نيارم نيک و بد را
  • و گر وحشي صفت در پيش آئي
    دهندت نامه تا با خويش آئي
  • چو در نامه نبيند جز سياهي
    زبان بگشايد و گويد الهي
  • به توبه در پشيمان گشته باشد
    همه درديش درمان گشته باشد
  • ترا در پيش چندين پيچ پيچي
    نه زان آمد که يعني هيچ هيچي
  • بلي اين جمله زان افتاد در راه
    که تا از خويش گردي بو که آگاه
  • نديدي آنکه يوسف از بن چاه
    به تخت سلطنت افتاد و در جاه
  • نديدم در زمانه آدميزاد
    ز حب مال و حب جاه آزاد
  • نه عيسي بر فلک رفته است از جاه
    فرشته دائم از جهل است در چاه
  • پدر گفتش در اين شوريده زندان
    بطاعت ميتوان شد از بلندان
  • اگرچه در ره حق خاص خاصي
    شوي گر جاه يابي مرد عاصي
  • که تا روشن شود چشمم برويش
    که دل مي سوزم در آرزويش
  • خطاب آمد که ما را اهل دردي
    بصدقي در فلان وادي است مردي