167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

الهي نامه عطار

  • چنين گفتست پيغمبر بسائل
    که مسخ امت من هست در دل
  • ترا افراسياب نفس ناگاه
    چو بيژن کرد زنداني در اين چاه
  • ترا پس رستمي بايد در اين راه
    که اين سنگ گران برگيرد از چاه
  • سگ ديوانه را چو دم چنانست
    که در مردم اثر از وي عيانست
  • ملوث دين مشو تو در جهودي
    اگر تو صرف بودي مرد بودي
  • تو نه ايني و نه آن وين حرام است
    که در دين ناتمامي ناتمام است
  • يکي گبري که بودي پير نامش
    که جدي بود در گبري تمامش
  • مگر سلطان دين محمود پيروز
    بدان پل در رسيد از راه يک روز
  • بشه پيغام داد و گفت برخيز
    در آور پاي اين ساعت بشبديز
  • ببين اينک بها اي شاه عالي
    بگفت اين و در آب افتاد حالي
  • چو گبري بيش دارد از تو اين سوز
    مسلماني پس از گبري در آموز
  • که خواهد داشت در آفاق زهره
    که نزد حق برد نقد نبهره
  • بينداز اين همه بت با تو در پوست
    که با بتخانه نتوان شد بر دوست
  • چو در مردم وفائي مي نديدم
    بجان و دل وفاي حق گزيدم
  • نمي داني که هر شب صبح بشتافت
    ترا در خواب جيب عمر بشکافت
  • اگر صد کار باشد از مجازت
    نيايد ياد از آن جز در نمازت
  • کسي آورد بسياري شفاعت
    که تا آمد به جمعه در جماعت
  • کسي بعد از نماز از وي بپرسيد
    که جانت در نماز از حق نترسيد؟
  • چو در الحمد گاوي مي خريد او
    ز من هم بانگ گاوي مي شنيد او
  • چو در الحمد خواندن کردم آغاز
    بخاطر اندر آمد گاو ده باز
  • پسر گفتش که هر خلقي که هستند
    همه دل در هواي خويش بستند
  • چو در آخر بود توبه از آنم
    ندارد اي پدر چندان زيانم
  • هزاران سال شد کان دو فرشته
    نگونسارند در چه تشنه گشته
  • ترا امروز بينم ديو گشته
    که خواهم گشت در فردا فرشته
  • شنيدم من که عزرائيل جانسوز
    در ايوان سليمان رفت يک روز