167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

الهي نامه عطار

  • يکي سگ پيش او آمد در آن راه
    ز بيخويشي بزد سنگيش ناگاه
  • سواري سبز جامه ديد از دور
    در آمد از پسش با روي پر نور
  • نمي داني که برکه ميزني سنگ
    تو با او بوده اي در اصل همرنگ
  • سگان در پرده پنهانند اي دوست
    ببين گر پاک مغزي بيش از اين پوست
  • که سگ گرچه بصورت ناپسند است
    وليکن در صفت جايش بلند است
  • بسي اسرار با سگ در ميانست
    وليکن ظاهر او سد آنست
  • اگر بودي قبا داري در اين راه
    مرا زو احترازي بود آنگاه
  • چو سگ را در ره او اين مقامست
    فزوني جستنت بر سگ حرامست
  • که تو تا سرکشي در پيش داري
    بلاشک سرنگوني بيش داري
  • چو بوالفضل حسن در نزع افتاد
    يکي گفتش که اي شرع از تو آباد
  • کنيدم دفن هم در جاي ايشان
    نهيد آنجا سرم بر پاي ايشان
  • چو جائي تشنگي يابد بغايت
    کشد در خويش آب بي نهايت
  • کسي کو مبتدي باشد در اين کار
    گر آيد هيچ فرزندش پديدار
  • به کشتي در نشست او بي خور و خواب
    و گر فرزندش آمد گشت غرقاب
  • دل از فرزند چون در بندت افتاد
    که شيرين دشمني فرزندت افتاد
  • اگر چه در ادب صاحبقراني
    چو فرزندت پديد آيد نه آني
  • جهان صدق شيخ گورگاني
    که قطب وقت خود بد در معاني
  • يکي گربه بدي در خانقاهش
    که ديدي شيخ روزي چند راهش
  • چو بودي ساعتي در دادي آواز
    که تا خادم بر او آمدي باز
  • امين خانقاه و سفره بودي
    نديدي کس که چيزي در ربودي
  • مگر يک روز در مطبخ شبانگاه
    ز تابه گوشتي بربود ناگاه
  • نيامد گربه پيش شيخ ديگر
    نشست از خشم در کنجي مجاور
  • طلب کردش ز خادم شيخ آنگاه
    بگفتش خادم آنچ افتاد در راه
  • ز خشم خادم آنجا تند بنشست
    نظر بگشاد و لب از بانگ در بست
  • کسي را در ضرورت گر مقامست
    شود حالي مباحش گر حرامست